چهارشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۶:۰۵ ق.ظ

وبسایت تخصصی سواد رسانه

فــــراپــــرده

برای دعوت اساتید با این شماره تماس بگیرید :
09194403050

فراپیشنهاد

  • نقد و بررسی کامل فیلم تایگر زنده است «Tiger zinda hai 2017»

    نقد و بررسی کامل فیلم تایگر زنده است «Tiger zinda hai 2017»

    وقتی سلمان خان سردار سلیمانی هند می شود!


    درآمدی بر سینمای هند همراه با نقداستراتژیک فیلم «تایگر زنده است»


    سلمان خان این بار در دل داعش...


    با تحلیل اختصاصی فراپرده از: 

    پرفروشترین فرنچایز تاریخ بالیوود

    جدیدترین و پرفروش ترین فیلم سلمان خان

    سیاسی ترین فیلم بالیوود در سال های اخیر

    برنده جایزه بهترین جلوه های ویژه در جشنواره 2018 Filmfare

    همراه ما باشید ...

فرابازدید

نويسندگان

همراهان ما

۰

پشت پرده انیمیشن باب اسفنجی بیرون از آب

پشت پرده انیمیشن باب اسفنجی بیرون از آب

مقدمه:

قریب به ۱۵ سال از انتشار اولین اپیزودهای باب اسفنجی می‌گذرد اما گویا کمپانی‌های نیکلدئون و یونایتد پلنکتون قصد ترک عرصه‌ی پر هیاهو و موثر انیمیشن سازی به منظور تربیت کودکان و نوجوانان را ندارند.

sazande

باب اسفنجی شلوار مکعبی صرفا یک اثر سرگرمی نیست بلکه تریبونی است برای ارائه نظرات فیلسوفان و دانشمندان غربی. انتشار کتاب‌هایی نظیر باب اسفنجی و فلسفه در غرب نشان از اهمیت سینما برای تربیت کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان دارد....

poster

حال روی سخن با آنانی است که فلسفه در سینما را توهم می‌خوانند و با چوب سرگرمی پنداری، نگاه ابزار گرایانه به سینما را می‌رانند و با لبخندی از روی تمسخر منتقدان و حامیان سینمای استراتژیک را متوهمان توطئه می‌دانند؛ آنان باید بدانند سینما آنگونه که بدان می‌نگرند نیست! با تولید کتب و مستندهای «فلسفه در سینما» در «خاستگاه سینما» مبرهن می‌شود این قوم خود شیفته که سینما را در فرم و تکنیک خلاصه می‌کنند، نه از سینما چیزی می‌دانند و نه از فلسفه در آن. رو سیاهی در عرصه‌ی پر تب و تاب سینما بر کسانی خواهد ماند که نگرشی تک بعدی و سخیف به آن داشته و سینما را نه ابزار که تنها فرمی برای سرگرمی معرفی می‌کنند. شیوع چنین نگرشی به سینماست که سینماگران ایرانی را در تولید آثار همطراز با سینمای غرب ناتوان گذاشته است. علت برتری سینمای غرب بر سایر سینماهای جهان نه فقط از حیث هزینه‌های گزاف ساخت که کاربرد فلسفه و استراتژی در آن است. عقبه‌ای (فلسفی و استراتژیکی) که متاسفانه سینماگران ایرانی کمتر بدان دقت داشته‌اند.

چرا با گذشت ۱۵ سال از اولین اپیزود تاکنون باب اسفنجی در قواره‌های متنوع سریالی و سینمایی تولید و روانه‌ی پرده‌های سینما و خانه‌های مردم در سراسر جهان شده است؟

cd 1 to 8

قطعاً کمپانی‌های سازنده این اثر با چنین عزم جزم و تلاش خستگی ناپذیری در طی این سال‌ها مبتنی بر آینده نگری معینی اهداف مهمی را دنبال کرده و می‌کنند. سازندگان باب اسفنجی در پی تربیت نسلی نو مبتنی بر تفکر غربی و ترویج سبک زندگی غربی و آمریکایی در جهان است. این نسل نو تنها در مرزهای امریکا حد نمی‌خورد که نسل نو سایر تمدن‌ها را نیز شامل می‌شود. کما اینکه بارها و بارها فصل‌ها و اپیزودهای مختلف باب اسفنجی شلوار مکعبی از رسانه‌ی ملی به سمع و نظر مخاطبان ایرانی رسیده است.

DAR POOYA

در این نوشتار تمرکز ما بر محصول مشترک جدید (۲۰۱۵) کمپانی‌های نیکلدئون، یونایتد پلنکتون و انیمیشن سازی پارامونت پیکچرز، «اسفنج بیرون از آب» است.

poster

نویسنده‌ی این انیمیشن سینمایی استیون هیلنبرگ است و کارگردانی آن را پائول تیبیت بر عهده دارد.

kargardan va nevisande

اسفنج بیرون از آب با بودجه‌ی ساخت ۷۴ میلیون دلار توانست به فروشی قریب به ۳۱۲ میلیون دلار در سراسر جهان دست پیدا کند.

نسخه‌ی جدید سینمایی باب اسفنجی از نظر ساختار تکنیکی ترکیبی از سبک‌های مختلف انیمیشنی و لایو اکشن است. از سبک استاپ موشن و کلاسیک دو بعدی گرفته تا سبک جدید سه بعدی موسوم به سی جی آی و صحنه‌های لایو اکشن (واقعی) در جهان روی خشکی‌ها همگی در «اسفنج بیرون از آب» یکجا جمع شده‌اند. دوربین گاه از جهان دو بعدی زیر آب‌ها برون می‌آید و در جهان واقعی روی آب مستقر می‌شود سپس در ادامه به زیر آب بازمی گردد و توصیفی آمیخته با خیال از اتوپیای بیکینی باتم را در معرض دید مخاطبان قرار می‌دهد.

برای اطلاع از مفاهیم القایی انیمیشن با ادامه‌ی مطالب همراه باشید.

نقد و تحلیل پویانمایی:

چه نیک گفت خواجه عبد الله انصاری «بنگر که چه می‌ورزی، همان اَرزی که می‌ورزی. بنده‌ی آنی که دربند آنی.»

ساکنان بیکینی باتم حب می‌ورزند؛ اما به که و چه میزان؟

حب آن‌ها  به قدری حقیر و ناچیز است که آوردن نام آن تمسخر آمیز جلوه می‌کند. اتم حب آبزیان و غیرآبزیان شهر زیر آب‌ها در خرچنگر (همبرگر خرچنگی- crabby patty) جمع شده است. ساندویچی چرب با ظاهری فریبنده و فرمولی راز آلود.

RAZ ALOOD

به راستی عشق ورزیدنشان، ارزششان را هویدا می‌سازد. وجود و عدم وجودشان وابسته به حب است. حبی ملموس و مادی. حبی کوچک و ذلیل. حبی که برای لحظاتی اندک لذت کاذب می‌آفریند و در ظاهر بخش کوچکی از نیاز غریزی شخصیت‌های داستان را پاسخ می‌گوید اما در باطن سختی و مرارت مدام به همراه می‌آورد. حب ساکنان بیکینی باتم کوچک است مانند حب شدیدی که انسان به گزاره‌های مادی دارد؛ مثل حب انسان به مقام، تریبون، ماشین، خانه، کامپیوتر و … اش؛ که اگر از حد بگذرند پرده ای می‌شوند در چشم دل او و از رویت نور حق بازش می‌دارند. حب شدید و بی نهایت به گزاره‌های مادی و دنیوی ارزش حقیقی آدمی را می‌کاهند و به ذلت و حقارت می‌کشانندش.

اگر انسان در شغافش خلاصه شود، تمام وجودش حب و بغض می‌شود. آن هنگام است که حب و بغض ارزشش را معین می‌سازند. ارزش کسی که به خدا و دوستانش حب می‌ورزد بی نهایت است. هر میزان حب به خدا افزون گردد ارزش آدمی بالا و بالاتر می‌رود؛ اما آن کس که حب خدا و دوستانش را کنار می‌نهد و حب به گزاره‌های مادی شغافش را پر می‌کنند، از ارزش انسانی‌اش کاسته شده و تا حد محبوب حقیرش تقلیل می‌یابد. کسی که تمام حبش در یک ساندویچ خلاصه می‌شود قطعاً ارزش او نیز به اندازه‌ی همان ساندویچ خواهد بود. بی دلیل نیست تولی و تبری دو فرع مهم دین مبین اسلام‌اند. انسان مسلم دوست خدا و دوستان او و دشمن شیطان و طواغیت است. حب مسلم در اعلی درجه‌اش به خدا و دوستان خداست و بغض او نسبت به شیطان است و دوستان طاغوتش.

حال کجای قصه وجود و عدم وجود در حب به فست فودی پر در سر خلاصه می‌شود؟

TO botri

آنجایی که گم شدن فرمول ساندویچ منجر به تولید بی نظمی و هرج و مرج در بیکینی باتم شده و زندگی ساکنان آنجا را به تباهی می‌کشاند. باب اسفنجی و دوستان شفیق و همراهش به آب و آتش می‌زنند، سختی‌های راه را به جان می‌خرند، از فضای حیاتی خود (دریا) خارج شده، بیابان‌ها و بوران‌ها را پشت سر می‌گذارند تا به فرمول ساندویچ مک دونالدی دست یابند. فرمولی که حیات آینده‌ی بیکینی باتم در گرو بازگشت اوست.

به واقع فرمول خرچنگر تنها یک فرمول ساده غذایی نیست که فرمول راز آلود لذت جویی مادی مبتنی بر سبک زندگی غربی است. لذتی که البته عاملی به مراتب مخاطره آمیز برای صحت ساکنان انتروپومورفیک بیکینی باتم محسوب می‌شود. نمایش بیماری که بر تخت بیمارستان دراز به دراز افتاده و با حرص و ولع ساندویچ گاز می‌زند در حالی که چند صباحی بیش به پایان عمرش باقی نمانده جز هدونیسم و لذت پست و غریزی آن هم از جنس کاذبش معنای دیگری با خود به همراه ندارد. در کنار تخت آن بیمار، پزشکی که مبتنی بر وظیفه‌ی ذاتی‌اش باید محافظ جان بیماران و الگویی برای آنان باشد خود به مرض ساندویچ خوری حاد مبتلا است. مرض او نیز با بیمارانش مشترک است. مرض لذت جویی کاذب. این مرض البته فراگیر است و همه‌ی ساکنان شهر را عاشق ساندویچ‌های ساخته‌ی دست باب اسفنجی شلوار مکعبی ساخته است.

dare mipaze

خبرنگار شهر از چیستی ترکیب دستور پخت خرچنگر می‌پرسد که ناگهان یکی از اراذل گرز به دست بیکینی باتم مقابل دوربین ظاهر شده و با صدای بلند به پرسش خبرنگار پاسخ می‌گوید: «عشق». عشق است که اعضای شهر را در کنار هم نگاه داشته و جامعه‌ی بیکینی باتم را پدید آورده است و اکنون نیز عشق است که زوال بیکینی باتم را رقم خواهد زد. حتی گرز به دستان و راهزنان شهر نیز در عشقی هدونیستی به ساندویچ معروف داستان با سایر ساکنان شهر وحدت نظر دارند.

mr-kharchang

هدونیسم با طمع خرچنگ برای کسب سیم، زر و دلار در می‌آمیزد. لذت کاذب عاملی است که خرچنگ خان رئیس شعبه‌ی زیر آب مک دونالد (!) بر آن می‌دمد.

 هدونیسم یا لذت جویی ابزار کار اوست. اگر لذت نباشد، رستورانی نخواهد بود و اگر حب به ساندویچ نباشد، اثری از بیکینی باتم باقی نخواهد ماند. حیات خرچنگ به دلارها و طلاهایش گره خورده و وجود و عدم وجود طلاها به فرمول مخفی ساندویچ مک دونالدی. اگر طلا و دلار نباشد وجود شخصیت خرچنگ بی معناست.

زر اندوزی مالک رستوران خرچنگ جوجه (!) شباهت عجیبی به زر اندوزی یهود دارد. یهود و یهودی صهیونیست جهان را برای و از آنِ خود می‌خواهند. آنان نگرشی زرسالارانه به جهان و جهانیان دارند. تأثیر شگرف این قوم کهن بر اقتصاد جهان بی دلیل نبوده و نیست. از مرچنت‌های یهودی مقیم ایتالیا گرفته که در پیاده روهای مسقف ونیز مشغول رباخواری بودند تا مرچنت‌های معاصر امروزی که نبض اقتصاد و رسانه را در دست دارند همگی عاشق برق خیره کننده طلا و نقش وسوسه بر انگیز دلار بوده و هستند. گویا حب یهود به زر و سیم حبی ذاتی و دنباله دار است. حبی که به تبع طمع شکل می‌یابد؛ طمعی که مبنای لذت قرار می‌گیرد.

ghargh pool

حب، لذت و طمع در هم می‌آمیزند تا جهان تصوری باب اسفنجی را شکل دهند. حذف وجهی از اضلاع سه گانه ی حب، لذت و طمع معادل است با خطر نابودی جهان بیکینی باتم. خطری که برای برون رفت از آن راه گریزی نیست جز اینکه ناجیانی از ساکنان شهر برای مدتی دل از دریا شسته (!) و در خشکی به دنبال عامل نجات بیکینی باتم یا همان فرمول خرچنگر در جستجو باشند.

خطر تهدید کننده، نفی مک دونالدیسم، نفی طمع و نفی حب هدونیستی است. رستوران دار معروف شهر در پی استیلای سبک غذایی خود بر سایرین است. او ظاهراً خرچنگی دریایی است اما در باطن استعاره و نمادی انتروپومورفیک از انسانی یهودی است که علاوه بر تلاش برای کسب زر و پول بیشتر، به دنبال مک دونالدی کردن جامعه تحت مدیریت خویش است.

zamin toop

او مردم را می‌شوراند تا دستور سری غذا را بیابد. خرچنگ در آغاز راه حتی به باب اسفنجی کارمند سخت کوش و رفیق شفیقش رحم نمی‌کند؛ همان کسی که خرچنگ پیشرفت و زر اندوزی خویش را تا حدودی مدیون اوست. رستوران دار معروف بیکینی باتم تنها زر و دلار را می‌بیند و برای نیل به آن مک دونالدیسم را به کار می‌بندد.

مک دونالدیسم ایدئولوژی انگلوصهیونی است که تغذیه مردم جهان را نشانه رفته و در پی ایجاد فساد جسمی به منظور پیشبرد اهداف لیبرالیزم، سبک زندگی امریکایی و کسب سود حداکثری آدام اسمیتی است.

mc donald

امروزه سهم زیادی از سبد غذایی مردم جهان و ایران را فست فودها اشغال کرده و جایگاه ویژه‌ای را در هرم غذایی آنان به خود اختصاص داده است. جامعه‌ی فست فودی، جامعه ای است که می‌خواهد در اندک زمان ممکن غذا را طبخ و در کوتاه‌ترین مدت میل کند. غذاخوری‌های سرپایی نیز نمادی از سبک معماری مک دونالدی‌اند که افراد بدون طیب خاطر و آرامش در حالتی ایستاده روی دو پا به گاز زدن ساندویچ‌های لوله ای و مک دونالدی مشغول‌اند.

ساکنان چنین جامعه ای به تبع مدرنیزاسیون و سبک زندگی حیوان مدارانه از شرایط زندگی سنتی‌شان فاصله گرفته و حوصله و فرصت برای طبخ غذاهای طبیعی از دایره‌ی واژگان تغذیه‌ای روزمره‌ی آنان کمرنگ یا حتی حذف شده است.

«فلینظر الانسان الی طعامه» یا «شکم‌هایتان را گورستان جانواران نکنید» در جامعه‌ی فست فود خوران افراطی جایی از اعراب ندارد چرا که فست فودیسم و مک دونالدیسم راه به سوی صحت و تندرستی نمی‌برند و هدفشان گسیل بخشی از ثروت و درآمد مردم به جیب رستوران‌های زنجیره ای ساندویچی و برگر مارکتینگ‌ها و کسب سود حداکثری برای آن‌هاست.

soore abas aye 24

مک دونالدیسم نه تنها بر نفی حقوق انسانی که به تبع حق خدا شکل می‌گیرد پای می فشرد که در راستای نفی حقوق حیوانات دست به هر کار چاروادارانه‌ای (مکارانه) می زند! پر کردن گلوی غازهای بی نوا از چربی و زجرکش کردن آنان برای طبخ غذای foie gras تنها بخشی از جنایات مک دونالدیسم در حق حیوانات است.

foie gras

علی رغم معضلات ناشی از استیلای مک دونالدیسم در جهان واقع، جهان خیالی بیکینی باتم به شدت نیازمند این ایدئولوژی است. بیکینی باتم بدون مک دونالدیسم با عدم، پوچی و زوال مواجه است. اگر اهالی اتوپیای مک دونالدی بیکینی باتم در طول روز خرچنگر گاز نزنند و متعاقب آن گاو صندوق خرچنگ خان پر از زر و اسکناس نشود، زندگی معنای خود را از دست خواهد داد. ثبات و آرامش در گرو پرپول بودن جیب صاحب رستوران خرچنگ است و حیات سایرین به ثروت خرچنگ و البته حب و طمعی کاذبی که او ایجاد می‌کند، وابسته است.

 موجودات زیر آب، ساکنان بیکینی باتم که حیاتشان در گرو در آب بودنشان است، جان بر کف می‌نهند از دریا برون می‌آیند تا باری دیگر خرچنگر سق زنند و زنده بمانند. در تلاش و حرکت اهالی بیکینی باتم میل و تلاش به زنده ماندن، میلی است که به قدرت نیل می‌کند. میل به قدرت در تداوم میل به زندگی تصویر می‌شود. میل به زندگی اهالی بیکینی باتم به این منجر می‌شود که ان ها راه‌های نپیموده را بپیمایند و از فضای حیاتی پیشین خود اندک زمانی دست کشیده و برای کشف ماده‌ی حیات بخش (فرمول سری خرچنگر) به حیاتی نو که سنخیت چندانی با گذشته‌های آن‌ها ندارد وارد شوند.'

sponge

در آغاز به سبب حیات، باب اسفنجی راه دوستی را با انتاگونیست و ضدقهرمان قصه می‌گشاید. او دست در دست هم وطن تک چشم خود پلانکتون می‌نهد تا راهی برای نجات بیکینی باتم بیابد. در پارادایم فکری باب اسفنجی تبدیل شدن دشمن به دوست شدنی است. صلح، آشتی و دوستی امکان پذیر است در صورتی که مانند اسفنج باشی. نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت می‌گوید: «اگر می‌خواهی به وسیله دل‌های سرشار دوست داشته شوی، باید اسفنج بودن را بیاموزی»

باب اسفنجی همان اسفنج نیچه است. اسفنجی که به تبع خاصیت جذب کنندگی‌اش دوستی‌ها را در خود جذب و به خود جلب می‌کند. باب اسفنجی مانند سنگ سخت نیست که راه نفوذ نداشته باشد او نرم است؛ او از جنس اسفنج است. از این روست که همه دوست و دوستار اویند. باب در دل‌های سرشار جای دارد زیرا از پیش دل‌های دوستارانش را جذب کرده است؛ درست مانند یک اسفنج.

chenin goft zartosht

اما آیا می‌توان هر کس و ناکسی را دوست پنداشت؟ مگر می‌شود روزی دشمن به دوست بدل شود؟

اسلام عزت را می آموزاند و از ذلت بر حذر می دارد. حال عزیز به چه معناست؟

عزیز یعنی نفوذ ناپذیر. اگر روی شیشه آب یا مایعی ریخته شود در آن نفوذ نمی‌کند چون نسوج شیشه محکم و نفوذ ناپذیر است اما اگر قطره ای آب بر اسفنج بریزد بی درنگ در آن نفوذ کرده و جذب آن می‌شود.

ab

انسان مسلم اسفنج شدن را نمی‌آموزد بلکه می‌آموزد، مانند شیشه نفوذ ناپذیر باشد. آن هم نه هر شیشه ای، شیشه ای مستحکم و نشکن؛ اما مگر می‌شود پنجره‌ی دل خویش را به روی هیچ کس نگشاییم یا در دل دیگران نفوذ نکنیم؟

اگر دل انسان در شغافش خلاصه شود آدمی در حب و بغضش محصور می‌گردد.

ensan shenasi

 انسان مسلم پنجره شغافش را به سوی حب خدا و دوستان خدا می‌گشاید و آن را به سبب خطر ورود حب شیاطین و طواغیت می‌بندد. اینجاست که عزت و عزیز بودن معنا پیدا می‌کند. انسان مسلم می‌کوشد عزیز باشد چون در این صورت راهِ نفوذِ حب شیطانی و طاغوتی را به دلش می‌بندد. راهی که نیچه و باب اسفنجی آن را به سوی هر کس و ناکسی باز رها گذاشته‌اند. برای باب مهم نیست طرف مقابل او کیست. او تنها به دوستی می‌اندیشد بدون اینکه حدی برای دوستی‌اش قائل باشد. از این روست که بدنش متخلخل (سوراخ سوراخ) و به شدت نفوذ پذیر است.

kenar sahel

در شرع مقدس دوستی حدی دارد. حدِ حب به تبع حق و باطل معین می‌شود. اگر حب در چارچوب حدود الهی باشد ممدوح و پسندیده است و اگر به باطل گراید، مذموم و ناپسند.

دوستی پلانکتون و باب اسفنجی و در ادامه تشکیل گروه نجات بیکینی باتم شاید در پارادایم فکری غرب قابل پذیرش باشد اما بر پارادایم اسلام به هیج وجه تعمیم پذیر نیست. پلانکتون و باب هر دو درون یک پارادایم فکری‌اند، پارادایم تفکر مدرن. یکی برای تصاحب فرمول سری به هر نیرنگی متوسل می‌شود؛ دیگری نیز با ابزارهای موجود از سرقت فرمول ممانعت می‌ورزد. نکته‌ی مهم عدم تعمیم پذیری این نگاه است. نگاه صلح مدارانه و آشتی گرایانه در نسبت میان حق و باطل هیچ جایگاهی ندارد. هیچگاه حق به آشتی با باطل نمی‌رود. دوستی میان حق و باطل به هیچ روی پذیرفتنی نیست. به واقع هیچ نسبتی میان حق و باطل وجود ندارد جز تضاد.

خواه یا ناخواه گروه نجات شکل می‌گیرد. تنها راه نجات بیکینی باتم و بازگشت حیات بدان، خروج از آب انتخاب می‌شود. باب اسفنجی برای جلوگیری از عدم و نابودی تصمیم می‌گیرد، داستان موجود در کتاب راستی را تغییر دهد. او برای ادامه‌ی حیات خود و گروهش در خشکی و بازپس گیری دستور سری غذا از دست ناخدا ریش برگر راه ابرقهرمان شدن را بر می‌گزیند. راه ابرقهرمان شدن از «ابرانسان» شدن می‌گذرد. واژه ای که اولین بار توسط نیچه ابداع شد.

shakhsiat 1

نیچه پس از اعلام «مرگ خدا» ابر انسانش را اینگونه معرفی می‌کند:

«من به شما ابر انسان را می‌آموزانم. بوزینه در برابر انسان چیست؟ چیزی خنده آور یا چیزی مایه شرم دردناک. انسان در برابر ابر انسان همینگونه خواهد بود: چیزی خنده آور یا چیزی مایه شرم دردناک. ابر انسان معنای زمین است» (نیچه، چنین گفت زرتشت)

ابر مرد نیچه خدا را کنار می زند. در باور او دیگر خدایی وجود ندارد و خدا مرده است! ابرمرد نیچه مغرورانه مدعی خدایی است. درست مانند فرعون و نمرود. ابرمرد نیچه بشری است با غایت امانیسم. بشری است که خود را مرکز عالم و همه چیز و همه کس را بنده و برده‌ی خویش می‌داند. همه چیز و همه کس را با خود تعریف می‌کند حتی خدا و غیب را. ابر مرد نیچه ایمان به خدا را در باور بشر سست ایمان ویران می‌کند.

shakhsiat 2

ابرمرد نیچه اراده‌ی معطوف به قدرت را می‌پذیرد. میل به قدرت چیزی است که به عقیده‌ی نیچه نیروی محرک اصلی انسان‌ها برای زندگی است. میل به قهرمان و ابرقهرمان شدن باب اسفنجی و دوستانش محرک زنده ماندن و زندگی آن‌هاست. باب تداوم زندگی خود و هموطنان دریایی‌اش را به ابرقهرمان شدن گره می زند.

ابرقهرمانی در این اثر نیکلدئون از جنس ابرقهرمانی ایندیویژوالیستی در سوپرمن، بتمن و اسپایدرمن نیست بلکه از جنس ابرقهرمانان کثرت گرا یا پلورالیست در شگفت انگیزان و قهرمان بزرگ ۶ است. ابرقهرمانی در باب اسفنجی بر کار گروهی تکیه دارد نه حرکت انفرادی.

باب پس از ورود به ساحل متوجه نقصی عمده می‌شود. اینکه او و دوستانش از نظر جثه بسیار کوچک و ناتوان‌اند. تنها در صورتی می‌توانند به مقابله با ریش برگر بپردازند که از هیکل‌هایی درشت برخوردار باشند.

shakhsiat 3

باب اسفنجی انتهای داستان را آنگونه که می‌خواهد می‌نویسد:

«ظهور ابرقهرمانانی با جثه‌های ماچوئیستی در بیکینی آتول. ابرقهرمانانی با بدن‌هایی برآمده و پر از عضله.»

abar ghahraman

ماچوئیسم پوششی است که هدف حیات بیکینی باتم را در پس خود پنهان دارد. ماچوئیسم همان ایدئولوژی ای است که در کاراکترهایی چون راکی و رمبو نمود جدی دارد. شخصیت‌هایی با بدن‌هایی پر از عضله و زورمند.

rambo and rocky

غایت ابرمرد نیچه در این نسخه‌ی سینمایی باب اسفنجی، به حیوانات و اشیائی با بدن‌های عضلانی و ماچوئیستی خلاصه می‌شود.

azole dar

کوچک‌ترین و حقیرترین عضو گروه که بارها زیر دست و پای دیگران له می‌شود، قصه ابرقهرمانی خود را به شکلی می نگارد که هیکلی برجسته تر از دیگران داشته باشد. پلانگتون کوچک‌ترین عضو گروه حقارت و قلت خود را در پس هیکلی تنومند و عضلانی پنهان می‌کند.

plank-ton

 وی از کوچک بودن خود نگران است بدین سبب آواتار و ابرقهرمانش را در شخصیت هالک (شخصیت تخیلی کمیک مارول) جستجو می‌کند.

ghool sabz

در مسیر ابرقهرمان شدن باب و دوستانش و احیای بیکینی باتم مؤلفه‌های دیگری چون ساعت زمان و دلفین نگهبان سهم مهمی ایفا می‌کنند که عبور از کنار آن‌ها سهل انگارانه می‌نماید.

دلفین (که پیش‌تر باب و پلانکتون به کمک ساعت زمان او را ملاقات کرده بودند) در میانه حرکت باب و گروهش برای کمک ظاهر شده و با بلعیدن آن‌ها دیرین گونه‌ی بلعیده شدن یونس توسط حوت را در خاطر تداعی می‌کند؛ لکن این قصه سرایی سازندگان اثر نه در جهت تقویت ایمان به این نبی بزرگ الهی که به منظور تخریبشان و جایگاه ایشان انجام می‌پذیرد. در باور استیون هیلنبرگ (نویسنده اثر) باب، خرچنگ، سنجاب، پلانکتون و … همگی یونس‌اند که توسط دلفین بلعیده شده و برای مدت زمانی هر چند کوتاه در دهان او محبوس می‌مانند تا در ادامه به سر منزل مقصود نائل آیند.

to dahane nahang

نتیجه‌گیری:

مخاطب کودک و نوجوان؛ نه، بلکه مخاطب بزرگسال نیز با گوش فرار دادن به حرف‌ها و قصه‌های باب اسفنجی گویی زانوی تلمذ زده، چشم به تخته دوخته و گوش را به زبان مدرس و معلم سپرده است تا درس و علم گیرد. باب اسفنجی یک اثر صرف برای سرگرم کردن و دور ساختن مخاطب از فضای تکراری و ملال آور  زندگی روزمره نیست؛ بلکه کلاسی است برای آموزش درس و علم به دوست داران خاص و عامش.

«اسفنج بیرون از آب» زبانی است گویا، سلیس و روان برای ارائه سبک زندگی آمریکایی. زبانی است که دشواری‌ها و درشت‌گویی‌های فلسفه را آسان نموده و کلان نگری استراتژیک را در قابی رنگین و سرگرم کننده بیان می‌دارد. باب اسفنجی به دوستارانش درس حیات و زندگی می‌آموزاند. البته نه حیاتی طیبه بلکه حیاتی خبیثه. او می آموزاند مک دونالدیسم جوهره‌ی حیات است و اگر نباشد عدم، زندگی را فرا خواهد گرفت. حب خرچنگر به قدری افزون می‌شود که اربابان بیکینی باتم را از فضای حیاتی خویش دور ساخته و راهی سفری پر خطرشان می‌سازد. در جهان بیرون آب‌ها که انیمیشن نام از آن یافته (اسفنج بیرون از آب)، قدرت ناجیان بیکینی باتم در مقابل آدمیان ناچیز و محدود تصویر می‌شود. راه برون رفت از این مشکل ابرقهرمان شدن است. باب در کتاب زندگی سرنوشتی نو می‌نگارد و با اعمال تغییراتی در قصه صیرورتی نو و آنی را رقم می زند. صیرورتی ابرقهرمان‌گونه؛ اما ابرقهرمان در نظر باب کیست؟ موجودی ماچوئیستی که سراسر بدن او را عضله فراگرفته و از بازوانی برآمده و سینه ای ستبر برخوردار است؛ درست مانند قهرمانان بدنسازی. ابرقهرمانی نیچه‌ای که حیاتش به ساندویچی مک دونالدی بسته و سبد غذاییش به عنوان یکی از ارکان سبک زندگی به حلقه‌های زنجیر مک‌دونالدیسم گره خورده است.

باب به زبان نیچه با لحنی گویا اسفنج شدن را می آموزاند. او تخلخل و نفوذ پذیری را یاد می دهد. مخاطب از او فرا می گیرد تضاد و تعارض در دشمنی‌ها بی‌معناست. او می‌آموزد، اسفنج شود تا دشمنی‌ها را کنار زند و پنجره‌های شغافش (جایگاه حب و بغض در انسان‌شناسی قرآنی) را به روی هر کس و ناکسی بگشاید.

اما چه باید کرد؟

  • آیا باید اسفنج شد و حب هر کس و ناکسی (حتی دشمن باطل) را به شغاف راه داد؟
  • آیا باید سبک زندگی در تغذیه را مبتنی بر مک دونالدیسم آمریکایی تنظیم کرد؟
  • آیا باید ماچوئیسم را معیاری برای انسان طراز که راه تداوم حیات را تسهیل و تضمین می کند، تعریف کرد؟

اسلام چه می‌گوید؟

اسلام می‌آموزاند:

  • هیچ ارتباطی میان حق و باطل وجود ندارد جز تضاد.
  • عزیز باید بود. راه عزیز بودن از اسفنج شدن نمی‌گذرد. برای عزیز شدن باید نفوذ ناپذیر شد. تنها حب ممدوح است که حق ورود به شغاف انسان خداگرا را دارد. شغاف مومن در برابر حبوب مذموم و باطل مقاوم و غیرقابل نفوذ است.
  • سبک زندگی مبتنی بر حدود الهی تنظیم شود نه معیارهای بشرگونه‌ی بی حد و مرز امانیستی.
  • الگو کسی است که نزد خدا دارای کرامت بالاتری است. راه انسان تراز شدن از تقوای الهی می گذرد نه پرواری و تنومندی جسمانی. انسان طراز آرمان دارد. آرمان او برافراشتن پرچم جبهه‌ی حق و نابودی جبهه‌ی باطل در عالم است. انسان تراز کسی است که فوز عظیم را اطاعت از پروردگار و رسولش می‌داند.

«اسفنج بیرون از آب»  به متعلقات ایمان نیز حمله ور می‌شود:

  • حمله به متعلق ایمان به خدا با نمایش و بازخوانی ابرانسان نیچه (که مرگ خدا را در خود مستتر دارد) به عنوان الگویی کارآمد برای جلوگیری از نابودی و عدم حیات. (به واقع ابرمرد نیچه جایگزینی است برای خدای مرده‌ی نیچه)
  • حمله به متعلق ایمان به آخرت با جاودان خواندن زندگی مادی و احیای مجدد حیات در سایه‌ی پیروی از سبک زندگی امریکایی و مک‌دونالدی‌سازی جامعه
  • حمله به متعلق ایمان به انبیاء با استفاده‌ی سوء از دیرین‌گونه‌ی بلعیده‌شدن یونس نبی توسط حوت.

تعداد بازدید: ۲۷۶۷

دیدگاه ها (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

وبسایت تخصصی سواد رسانه

فــــراپــــرده

برای دعوت اساتید با این شماره تماس بگیرید :
09194403050

طبقه بندی موضوعی

فراپیشنهاد

  • نقد و بررسی کامل فیلم تایگر زنده است «Tiger zinda hai 2017»

    نقد و بررسی کامل فیلم تایگر زنده است «Tiger zinda hai 2017»

    وقتی سلمان خان سردار سلیمانی هند می شود!


    درآمدی بر سینمای هند همراه با نقداستراتژیک فیلم «تایگر زنده است»


    سلمان خان این بار در دل داعش...


    با تحلیل اختصاصی فراپرده از: 

    پرفروشترین فرنچایز تاریخ بالیوود

    جدیدترین و پرفروش ترین فیلم سلمان خان

    سیاسی ترین فیلم بالیوود در سال های اخیر

    برنده جایزه بهترین جلوه های ویژه در جشنواره 2018 Filmfare

    همراه ما باشید ...

فرابازدید

جدیدترین پست ها

نويسندگان

آخرین نظرات شما

RSS فراپرده در آپارات فراپرده در تلگرام فراپرده در سروش

هدایت به بالای صفحه