هیولایی فمینیستی که به جان بیگانگان فضایی افتاده و ناجی جهان میشود!
فراپرده رسانه ها را با ما ببینید !
مقدمه:
هیولاها علیه بیگانگان انیمیشن سهبعدی آمریکایی است که در ژانرهای اکشن، کمدی، علمی تخیلی توسط شرکت نامآشنای دریم ورکز در سال 2009 روی پردهی سینماها رفت.
این فیلم اولین انیمیشن دریم ورکز است که بهجای تبدیل سهبعدی پس از ساخت به شکل مستقیم در فورمت سهبعدی استریوسکوپیک تولیدشده است. بهموجب بهرهگیری از این تکنولوژی 15 میلیون دلار به هزینههای ساخت پویانمایی افزوده شد.
دریم ورکز برای ساخت این انیمیشن 175 میلیون دلار هزینه کرد و توانست به فروش 381 میلیون دلاری در سطح جهان دست پیدا کند. کونارد ورنون و راب لترمن دو چهرهی نهچندان شناختهشده در عرصهی سینما کارگردانی و نویسندگی این پویانمایی را بر عهده گرفتند.
کونارد ورنون پیشازاین کارگردانی شرک 2 را بر عهده داشت. وی همچنین همراه با گروه سازندهی ماداگاسکار 3 در کسوت کارگردانی ظاهر شد.
لترمن نیز در سال 2004 کارگردانی داستان کوسه محصولی دیگر از دریم ورکز را بر عهده داشته است.
آهنگسازی انیمیشن به موسیقیدان انگلیسی، هنری جکمن سپرده شد.
در کارنامهی هنری وی میتوان به آهنگسازی آثاری نظیر ایکس من، رالف خرابکار، کاپیتان فیلیپس، گربهی چکمهپوش، قهرمان بزرگ 6 و توربو اشاره کرد.
جکمن موسیقی انیمیشن هیولاها در مقابل بیگانگان را در ژانر اسکورز آهنگسازی کرده است. از این ژانر عمدتاً برای آهنگسازی فیلم استفاده میشود. آهنگهایی که به این سبک ساخته میشوند معمولاً شامل دیالوگ و جلوههای ویژهی صوتی همراه با قطعات اینسترامنتال و ارکسترال هستند. ژانر اسکورز انواع گوناگونی از سبکهای موسیقی را شامل میشود و بسته به نوع و ژانر فیلم ترکیب موسیقایی متفاوتی مورداستفاده قرار میگیرند.
نجات زمین از شر بیگانگان و مقابله با آنها خط تعلیق اصلی داستان را شکل میدهد.
انسانها نقشی منفعلانه در مقابله با گالاکسار، شخصیت انتاگونیست فیلم و روباتهای او دارند اما با یاری جستن از قدرت هیولاها میتوانند بر دشمن سرسخت خود فائق آیند.
سوزان که هیولایی انساننماست در سرنگونی گالاکسار و کشتی فضاییاش نقشی محوری ایفا میکند.
همانگونه که از عنوان پویانمایی نیز پیداست جنگ اصلی بین هیولاها و بیگانگان شکل میگیرد بااینوجود نمیتوان از نقش بیبدیل ژنرال مانگر بهعنوان افسر ارشد و مشاور امنیتی رئیسجمهور آمریکا در حفظ و نگهداری هیولاها در مکانی مخفی، چشمپوشی کرد.
داستان با مراسم نامزدی سوزان آغاز میشود اما در ادامه به دلیل برخورد شهابسنگ با او اتفاقاتی رقم میخورد که موجب جداییاش از دِرِک میشود. این جدایی مخاطب را در فضایی ابهامآلود معلق نگه میدارد تا اینکه با جواب رد دِرِک به پیشنهاد ازدواج و اظهار کمک سوزان مواجه میشود.
تیم هیولاها که هرکدام نماد نحلههای فکری و جریانات علمی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مطرح در ایالاتمتحدهی آمریکا هستند ضمن اتحاد با یکدیگر موفق میشوند علاوه بر شکست دشمن بیگانه امنیت را برای سایر کشورهای جهان فراهم آورند.
علیرغم اینکه در پویانمایی نهادهای امنیتی ایالاتمتحدهی آمریکا با چهرهای مثبت، انسان دوستانه، ناجی و برقرارکننده امنیت جهانی تصویر میشوند در عالم واقع سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا نقش به سزایی در به هم زدن نظم جهانی و دخالتهای نابجا در امور سایر کشورها ایفا میکنند. موضوعی که شرکتهای هالیوودی ازجمله دریم ورکز سعی در پنهان کردن آن دارند.
در سطور آینده سعی میشود علاوه بر معرفی شخصیتهای داستان، به برخی محورهای استراتژیک و ایدئولوژیک مطرح در پویانمایی هیولاها در مقابل بیگانگان بهصورت مبسوط پرداخته شود.
شخصیت شناسی:
سه طیف شخصیتی در انیمیشن هیولاها در مقابل بیگانگان وجود دارد که شناخت هرکدام از آنها در درک مفاهیم ایدئولوژیک و استراتژیک مطرح در ورای پوستهی داستان از اهمیت به سزایی برخوردار است. این سه طیف شخصیتی عبارتاند از:
هیولاها، بیگانگان و انسانها.
الف) هیولاها:
هیولاها حامی انسانها هستند و توسط نهاد سری و امنیتی آمریکا در مکانی مخفی محافظت و نگهداری میشوند. در این جبهه نحلهها و شخصیتهای گوناگونی استقرار دارند که هر یک نماد جریانی در ایالاتمتحدهی آمریکا هستند. در جبههی هیولاها 5 شخصیت به نمایندگی از چندین طیف و نحلهی فکری به ایفای نقش میپردازند:
جاینورمیکا (سوزان)، حلقهی مفقوده، دکتر سوسک، باب و اینسکتو.
جاینورمیکا (سوزان):
سوزان نقش اصلی فیلم را بر عهده دارد. سوزان مورفی پیش از تبدیلشدن به هیولا یک انسان بود اما به دلیل برخورد شهابسنگ با او و نفوذ کوانتینیوم به بدنش از انسان به هیولایی مبدل گشت. بهموجب این اتفاق سوزان دستگیر و به مکانی مخفی که ریاست آن بر عهدهی یک ژنرال نظامی به نام وانر مانگر است، منتقل میشود. او حامل مادهای است که برای بیگانگان بسیار ارزشمند است. رئیس بیگانگان گالاکسار برای به دست آوردن کوانتینیوم موجود در بدن سوزان روبات کاوشگری بهسوی زمین گسیل میکند و در ادامه وقایعی رخ میدهد که خط تعلیق داستان را شکل میدهند. سوزان پیش از هیولا شدن قصد داشت با درک ازدواج کند اما به علت جهش فیزیولوژیک و آناتومیک، این اتفاق روی نمیدهد. مهمترین مانع ازدواج او خودخواهی، قدرتطلبی و فریبکاری درک تصویر میشود. به دنبال این موضوع سوزان که قدرتی هیولایی پیداکرده از ازدواج با او سرباز میزند و به تحقیر درک بهعنوان یک مرد میپردازد. او بارها قدرت خود را به رخ دوستان هیولایش میکشد و شعار جریان فمینیسم را بارها تکرار میکند. سوزان برخلاف ناتوانی مردان و نیروهای نظامی در مهار روبات بیگانه موفق ظاهر می شود. جاینورمیکا زنی قدرتمند و قوی است و در مقابل، سایر مردان در موقعیت انفعال و ضعف قرار دارند.
بنابراین با توجه به ویژگیهای شخصیتی و خصوصیات فردی، سوزان نمایندهی جریان فمینیسم و عضو ارتش هیولایی مخفی آمریکا است که تحت حاکمیت نیروهای اطلاعاتی و سازمانهای سری مأمور به مقابله با بیگانگان است.
حلقهی مفقوده:
عنوان در نظر گرفتهشده برای این شخصیت انعکاسی از حلقهی گمشده یا مفقودهی فرضیهی داروین است.
حلقهی مفقوده یا missing link ترکیبی از میمون و ماهی است که به گمان سازندگان انیمیشن همان حلقهای است که فرضیه داروین را تکمیل میکند و آن را به اثبات میرساند. او قوی، چابک و دوزیست است و میتواند برای مدتزمان طولانی زیرآب زنده بماند.
حلقهی مفقوده درواقع نمایندهی جریان پرقدرت داروینیسم در ایالاتمتحده آمریکا است.
دکتر سوسک:
دکتر سوسک یک نابغه و مَد ساینتیست (mad scientist) یا دانشمندی مجنون است که با انجام آزمایشهای متعدد بر روی خود به این شکل درآمده است. او دستگاهی میسازد که خصوصیات بیولوژیک سوسکها را به انسان انتقال میدهد تا بهواسطهی آن در مقابل تهدیدات از خود محافظت کرده و عمری طولانی داشته باشد. پس از آزمودن دستگاه روی خود به موجودی دو هویتی با بدن انسان و سر سوسک تبدیل شد. دکتر سوسک نماد دانشمندان تخیل گرا و خیالپردازی است که با انجام آزمایشها و ابداعات متنوع تلاش میکنند بر نیروی طبیعت و خدا غلبه کنند. دانشمندان بایولوژیستی که با ترکیب و تلفیق زیستی موجودات درصدد خلق جانوران عجیب و قریب هستند. هرچند اینگونه تلفیق زیستی (مثل ترکیب زیستی سوسک و انسان) هیچگاه محقق نخواهد شد و به تخیلی مذموم و توهم شباهت دارد.
باب:
باب مخفف و کوتاه شدهی ترکیب شیمیایی بنزوات استایلیزین بایکربنیت است. باب ابتدا یک گوجهفرنگی بود اما پس از تزریق مادهای شیمیایی به هیولای تک چشم آبیرنگ تبدیل شد. این هیولای ژلهای آبیرنگ میتواند همهچیز را جذب کند و در مدتزمانی کوتاه به هضم و تجزیه آن بپردازد. این موجود مغز ندارد و دارای بدنی کشسان است.
باب درواقع حاصل کار و تلاش دانشمندانی است که در حوزه ژنتیک و اصلاح نباتات در بیولوژی فعالیت میکنند. لذا میتوان باب را نماینده علومی نظیر مهندسی ژنتیک و اصلاح نباتات معرفی کرد. حتی میتوان عنوان بایوتروریسم را بر باب برگزید.
اینسکتو:
اینسکتو کرم حشرهای است که براثر تشعشعات اورانیوم به هیولایی غولپیکر تبدیل شده است. او ترکیبی زیستی – تخیلی از گودزیلای ژاپنی و کرم حشره است. این کاراکتر نقش کمتری نسبت به سایر هیولاها دارد. اینسکتو نماد تلفیق تکنولوژی (هستهای) و بیولوژی است که در عصر حاضر شیوع چشمگیری درزمینهی علم داشته است. در عصر حاضر بر ترکیب تکنولوژی و بایولوژی عنوان بایوتکنولوژی نهاده شده است.
ب) بیگانگان:
در جبههی بیگانگان گالاکسار و کامپیوترش استقرار دارند.
گالاکسار انتاگونیست اصلی انیمیشن است. او رئیس بیگانگان است. ازجمله اهداف اصلی گالاکسار به دست آوردن کوانتینیوم و تصرف زمین است. گالاکسار هیئتی شبیه به اختاپوس دریایی دارد. او برای کسب کوانتینیوم حتی سیاره خود را نابود کرده است و با ساختن فضاپیمایی غولپیکر و ابرکامپیوتری عظیم قصد حمله به زمین و تصرف آن را دارد. گالاکسار در مقابل سوزان کُند و ضعیف نمایش داده میشود و اکثر اوقات درحالیکه بر اریکهی قدرت در فضاپیمایش نشسته است از کامپیوترها و روباتها میخواهد تا کارها را به انجام برسانند. در صورت نابودی روباتها و کامپیوتر مرکزی که نقش مغز متفکر و مشاور رئیس بیگانگان را نیز بازی میکند، گالاکسار عملاً هیچ قدرتی برای مقابله با هیولاها ندارد. درواقع سرنوشت گالاکسار با کامپیوتر و روباتهایش گرهخورده است. او همچنین با استفاده از ماشین کلونی به تولید موجودات فضایی شبیه به خود میپردازد. البته این موجودات بهقدری احمق هستند که توان تشخیص دوست از دشمن را ندارند. دیکتاتورمآبی و تمامیتخواهی نیز ازجمله ویژگیهای گالاکسار به شمار میآیند.
بیگانگان برای تصرف زمین بایستی از سد هیولاها عبور کنند اما در پایان شکست میخورند و نابود میشوند. بیگانگان درواقع نماد موجودات فضایی از سیارات دیگر هستند که قصد دارند زمین را به نابودی بکشانند.
ج) انسانها:
در جبههی انسانها طیفهای متنوعی وجود دارد:
ژنرال کارکشتهی سازمان مخفی، دولت آمریکا و نهادهای نظامی وابسته، مردم و خانواده و نامزد سوزان.
در این میان نقش ژنرال مانگر و دولت آمریکا پررنگتر از سایرین است.
ژنرال وارن مانگر:
مانگر ژنرال 4 ستارهی آمریکایی است که یونیفورم سبزرنگ با علائم نظامی به تن دارد. او رئیس مرکز ناحیهی سری موسوم به fifty-something است. در این مرکز هیولاها برای اهدافی مشخص نگهداری میشوند. زمانی که حمله روبات گالاکسار به زمین رنگ واقعیت به خود میگیرد ژنرال مانگر در جمع مقامات بالای آمریکا حاضرشده و طرح خود مبنی بر آزاد کردن هیولاها و تقابل آنها با روبات تک چشم را پیشنهاد میکند. مانگر شخصیتی محکم، قوی، دلیر و قاطع دارد. ژنرال درواقع نماینده سازمانهای نظامی، سری و اطلاعاتی آمریکا است که برای نجات جهان و آمریکا از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند!
دِرِک دایتل:
درک گزارشگر و خبرگوی تلویزیونی است که در ابتدای داستان قرار بود
با سوزان ازدواج کند. بعدها که سوزان در هیبت هیولایی بر درک ظاهر شد و به گفتگو با او پرداخت متوجه عدم علاقه درک به خود شد. درک فردی خودخواه، قدرتطلب تصویر میشود که کارش را بر همسر آیندهاش ترجیح میدهد و تنها به فکر جذب مخاطب است. او طبق گفتههایش حاضر نیست زیر سایهی قدرت سوزان قرار گیرد. درک حتی حاضر نمیشود به سوزان برای بازگشتن به حالت اولیهاش کمک کند و از ازدواج با او سر باز میزند. در انتهای داستان درک مورد تمسخر سوزان قرارگرفته و در مقابل دیدگان مردم تحقیر میشود. درک درواقع نماد مردان و نماینده جنس مذکر در فیلم است.
هیولاهای آمریکایی؛ ناجیان جهانی:
براثر انفجار سیارهای شهابسنگی بهسوی زمین گسیل میشود.
سوزان درحالیکه مدتزمان اندکی تا مراسم عروسیاش باقیمانده است، با مشاهدهی شهابسنگ آتشین که با شتاب زیاد بهسوی او درحرکت است، پا به فرار میگذارد. او سعی میکند خود را از محل برخورد شهابسنگ دور کند اما درنهایت مغلوب میشود.
پس از برخورد شهابسنگ با سوزان اتفاق عجیبی برای او رقم میخورد. به علت وجود مادهای به نام کوانتینیوم در شهابسنگ سوزان از یک انسان به هیولایی انساننما تبدیل میشود. نیروهای امنیتی و اطلاعاتی با مشاهده ظهور چنین حالتی در او سریعاً خود را به محل رسانده و سوزان را با خود به مکانی نامعلوم میبرند. در این مکان سری هیولاهایی با ویژگیهای منحصربهفرد از تمام نقاط جهان جمع و حبس شدهاند تا از قدرت آنها برای شرایط بحرانی، زمانی که خطری امنیت جهان و آمریکا را تهدید کند استفاده شود. ریاست این مرکز بر عهدهی ژنرال وانر مانگر است که سالها روی این پروژه کارکرده و قرار است از نیروی نهفتهی هیولاها بهرههای زیادی ببرد.
گالاکسار کاراکتر انتاگونیست فیلم از وجود کوانتینیوم موجود در شهابسنگی که به زمینخورده است مطلع شده و به دنبال آن روباتی کاوشگر بهسوی زمین گسیل میکند.
پس از اطلاع از حضور روبات غولپیکر تک چشم در خاک آمریکا رئیسجمهور قصد دارد با طرف مقابل وارد مذاکره شود؛ اما روبات که از گالاکسار دستور میگیرد تمایلی به مذاکره ندارد و تنها با به دست آوردن کوانتینیوم آرام میگیرد. او برای رسیدن به هدف خود حاضر است حتی تمام مردم جهان را نابود کند.
هنگامیکه مقامات دولتی و نظامی از مقابله با روبات کاوشگر غولپیکر گالاکسار بازمیمانند ژنرال مانگر فراخوانده میشود. ژنرال تنها راه مقابله با روبات را استفاده از هیولاها میداند. او هیولاها را با هواپیمای غولپیکرش در نزدیکی روبات رها میکند. آنها ابتدا نمیتوانند به مقابله با روبات بپردازند اما پس از تعقیب و گریزهای متوالی و خرابیهای زیادی که به بار میآید موفق به انهدام روبات میشوند. در جبهه هیولاها، سوزان در انهدام روبات نقشی محوری ایفا میکند.
در این میان نقش ژنرال مانگر بهعنوان یک مقام نظامی و اطلاعاتی در کنار هیولاها بسیار پررنگ است. درواقع تلاشهای ژنرال در جمعآوری هیولاها و مراقبت از آنهاست که در چنین شرایطی به بار مینشیند. لذا نقش یک ژنرال آمریکایی که دارای شخصیتی محکم، مقتدر و قاطع است اشاره به نقش سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی ایالاتمتحده آمریکا دارد که در مکانهای مخفی به انجام پروژههای عجیبوغریب دست میزنند و برای ایجاد تحولات مختلف در جهان طرحریزی میکنند. ژنرال مانگر نماد شخصیتهای نظامی و اطلاعاتی آمریکایی است که به اذعان خود نهتنها برای برقراری امنیت در آمریکا تلاش میکنند بلکه نسبت به امنیت سایر کشورهای جهان خود احساس وظیفه میکنند. (البته نباید فراموش کرد که تولید چنین آثاری صرفاً در راستای انعکاس رؤیای آمریکایی است و احساس مسئولیت و وظیفه در قبال امنیت سایر کشورها که بارها از زبان مقامات آمریکایی بیانشده است، دروغی بیش نیست.)
هر یک از هیولاها نماد شخصیت ها و نحلههای فکری گوناگون در ایالاتمتحدهی آمریکا هستند که برای جلوگیری از نابودی آمریکا و جهان گام برمیدارند.
سوزان یا جاینورمیکا در سطح کلان نماد انسان آنگلوساکسون و سرزمین و عقیدهی آمریکا و در سطوح پایینتر نماد جریانات فمینیستی است. زنی که علاوه بر مقابله با بیگانگان به تقابل با جنس مرد نیز میپردازد. حلقهی گمشده نماینده داروینیستها و مروج تفکر داروینیسم است. دکتر سوسک بهعنوان مدساینتیست نیز نماد دانشمندانی است که به دنبال خلق موجودات ترکیبی و عجیبوغریب هستند. باب نیز محصول کار و تلاش بایولوژیستهایی است که در حوزهی ژنتیک، اصلاح نباتات و بعضاً بایوترروریسم فعالیت میکنند. اینسکتو حاصل ترکیب تکنولوژی هسته و تشعشعات رادیواکتیو و بایولوژی است. این هیولا نماد بایوتکنولوژیستها و مروج تفکرات حامی بایوتکنولوژی است.
هیولاها، شخصیتها و نهادهای ایالاتمتحدهی آمریکا بهگونهای در پویانمایی تصویر میشوند که مقابله با عوامل بحرانزا و مخرب جهانی در انحصار و تحت حاکمیت آنهاست و بقیه ملل و دولتها عملاً نقشی منفعلانه و بیاثر در معادلات جهانی بازی میکنند. از حرکت ژنرال مانگر، سوزان و سایر هیولاها چنین برداشتی مستفاد میشود که تنها، افراد و موجودات تحت حاکمیت ایالاتمتحدهی آمریکا میتوانند با بیگانگان و برهم زنندگان نظم جهان مقابله کنند و هجوم آنها را دفع نمایند و سایر ملل جهان هیچ نقشی در خنثیسازی حمله بیگانگان ندارند.
فمینیسم:
سوزان پس از برخورد با شهابسنگ در هیبت هیولایی انساننما ظاهر میشود.
ژنرال وانر مانگر پس از نابودی روبات تک چشم بیگانه، مجوز آزادی سوزان و دوستانش را صادر میکند. سوزان مارفی سرمست از شکست روبات کاوشگر رین گالاکسار در جمع دوستان هیولایش میگوید:
«سه هفته پیش، اگر از من میپرسیدید که آیا می تونی روبات بیگانهرو شکست بدی، جواب میدادم که نه نمی تونم انجامش بدم اما من این کار رو انجام دادم!من هنوز گیجم (در شگفتم)
دیدید من چقدر قوی بودم؟ دیگه فکر نکنم قوطی در جهان باشه که من نتونم درش رو باز کنم.»
«ما میتوانیم آن را انجام دهیم» شعاری پرتکرار در لوگوها، پوسترهای تبلیغاتی و شعارنوشتههای جریانات فمینیستی است که از زبان کاراکتر زن نقش اصلی انیمیشن بیان میشود.
سوزان در توضیح این شعار از قوی بودن خود در مقابله با روبات سخن میگوید. او زین پس میتواند درب تمام قوطیهایی که تا پیشازاین قدرت باز کردن آنها را نداشت، باز کند! او حتی فراتر از باز کردن درب قوطی دست به شاهکاری میزند که تمام مردان در ارتش و نیروهای نظامی از انجام آن احساس عجز میکنند.
فمینیستها معتقدند که زنان باید مانند مردان از قدرت بدنی و جسمانی بالایی برخوردار باشند به همین خاطر در تلاش هستند تا ازنظر فیزیکی مانند مردان باشند. علیرغم عدم برابری مردان و زنان ازنظر آناتومیک و فیزیولوژیک، یکی از سیاستهای مخرب جریان فمینیسم ترویج پرورش اندام در زنان و یکسانسازی جسمی آنها با مردان است.
تخریب جایگاه مردان به این سکانس ختم نمیشود. درصحنهای دیگر روی دیگر سکهی فمینیسم در انیمیشن ظاهر میشود.
سوزان به دیدار درک نامزدش میرود. او درک را که در حال اجرای برنامهی تلویزیونی بود مانند عروسکی کوچک در دستان بزرگش میگیرد و از ساختمان بیرون آورده و خطاب به وی میگوید:
«تنها فکر کردن به تو منو سالم نگهداشته»
او ادامه میدهد:
«من می دونم ما با همدیگه می تونیم راهی برای بازگشت من به حالت اولم پیدا کنیم»
سپس درک در پاسخ میگوید:
«سوزان سعی کن از دید من نگاه کنی. من مخاطبانی دارم که منتظر خبرهای من هستند، هوا، ورزش و چیزای دلگرمکنندهی دیگه. تو میخوای من همهی اونها رو بذارم کنار تا تو خودتو به حالت اول برگردونی، چیزی که اصلاً به من مربوط نیست!»
سپس درک ادامه میدهد:
«من نمیتونم با کسی ازدواج کنم که مجبور باشم یکعمر زیر سایهاش زندگی کنم!»
در این دیالوگها جایگاه مردان بهشدت تخریب میشود. درک مردی تصویر میشود که کارش بر ازدواج ترجیح دارد. او قدرت سوزان را مانعی برای خود میبیند و هیچگاه نمیخواهد زیر سایهی قدرت سوزان قرار گیرد. مخاطب با مشاهدهی نمایش و گوش فرادادن به دیالوگها ناخودآگاه حق را به سوزان میدهد و نسبت به درک بهعنوان جنس مرد نفرتی عمیق پیدا میکند.
از دل دیالوگهایی که بین سوزان و درک ردوبدل میشود رذیلتها و صفات ناپسندی چون خودخواهی، قدرتطلبی و فریبکاری به جنس مرد بیرون میآید. مردان بهگونهای تصویر میشوند که قدرت بیشتر زنان را تحمل نمیکنند و قائل به پذیرش جایگاهی بالاتر برای زنان نیستند. جنس مرد تنها به دنبال اهداف خود است و برای رسیدن به آنها توجهی به زنان ندارند.
تحقیر مردان و بالا بردن جایگاه زنان ادامه پیدا میکند و در سکانسی دیگر سوزان به شکلی علنی حین گفتوگو با دوستان هیولایش درک را احمق خودخواه میخواند.
پسازاینکه قرار ازدواج آنها به هم میخورد سوزان دلشکسته و ناراحت قدمزنان در گوشهای توقف میکند و مینشیند. هنگامیکه حضور هیولاها را در کنار خود احساس میکند خطاب به آنها میگوید:
«درک یه احمق خودخواهه! من یه احمق بودم. چرا همیشه فکر می کردم زندگی با درک خیلی خوبه؟ به کارهایی که بدون او انجام دادم نگاه کنید. این من بودم که با روبوت جنگیدم نه درک»
سوزان به دلیل قدرتی که پیداکرده دیگر نیازی به درک ندارد و خود را بینیاز از او میبیند. او توانست روباتی که حتی مردان شهر توان مقابله با آن را نداشتند شکست دهد.
در جایجای فیلم جاینورمیکا (سوزان) زنی قدرتمند به تصویر کشیده میشود که هیچکس توان رویارویی با او را ندارند حتی گالاکسار در فضاپیمای خود و باوجود مغز متفکر کامپیوتریاش از شکست سوزان عاجز و ناتوان است. گالاکسار در حال فرار از دست جاینورمیکا دستور میدهد تمام درها را ببندند اما سوزان باقدرت بدنی خود با درهم شکستن تمام درها به تعقیب شخصیت انتاگونیست فیلم ادامه میدهد.
درصحنهای دیگر پس از خروج کوانتینیوم از بدنش درحالیکه سوزان از هیولا به انسان تبدیل میشود، روباتهای گالاکسار را نابود ساخته و باری دیگر به قدرتنمایی میپردازد.
توهین به جنس مرد و تخریب و تمسخر جایگاه او ادامه پیدا میکند تا جایی که در سکانس پایانی آخرین میخ ناتوانی توسط سوزان بر تابوت مردان کوبیده میشود.
زمانی که درک دایتل برای گرفتن گزارش و مصاحبه اختصاصی با سوزان حاضر میشود جاینورمیکا به شکلی تمسخرآمیز درک را با دستانش بالا میبرد و با تلنگری نهچندان محکم او را مانندشی ای بیارزش پرتاب میکند.
مردان در پویانمایی هیولاها در مقابل بیگانگان ضعیف و ناتوان و در مقابل جنس زن قدرتمند و بیباک تصویر میشوند. حتی قدرتمندترین مرد داستان ژنرال وانر مانگر که دارای شخصیتی محکم و قاطع است نمیتواند به مقابله با روباتها و گالاکسار بپردازد و سوزان و دوستانش را سپر بلا میکند. جنس مرد فریبکار و قدرتطلب و در مقابل قدرتمندترین انسان یک زن تصویر میشود. لذا بهتر بود سازندگان پویانمایی بهجای انتخاب عنوان هیولاها در مقابل بیگانگان از عنوان «زنان در مقابل مردان» استفاده میکردند.
عدم ازدواج و تشکیل خانواده یکی دیگر از مؤلفههای فمینیستی است که در کنار حیا زدایی و نفی عفت نمود ویژهای در انیمیشن دارد. سوزان بههیچوجه در این انیمیشن سینمایی ازدواج نمیکند و متعاقب آن تشکیل خانواده بیارزش پنداشته میشود. حیا زدایی و نفی عفت علاوه بر گزارههای معنایی مطرح در فیلم در نوع پوشش جاینورمیکا نیز مشهود است. لباسهای یکپارچهی بدن نمای سوزان علاوه بر اینکه بر ذهن مخاطب کودک و نوجوان تأثیر سوء میگذارد به ترویج استفاده از پوششهای زننده نیز دامن میزند.
نمایش زیباییها و حجم بدن با پوشیدن لباسهای بدننما ازجمله مؤلفههای کلیدی مبتنی بر آزادیهای بیقیدوشرط در فلسفهی فمینیسم به شمار میآید که در این پویانمایی کاملاً مشهود است.
منبع : پویا نقد