تلاشی
مرگبار برای بقا
تحلیل
فیلم دانکرک(Dunkirk): شاهکاری
دیگر از نولان
وقتی بحث تلاش برای بقا در موقعیت های سخت مطرح می
شود دیگر فرق نمی کند که چه کسی باشی یا در چه مقامی باشی، جانت را سفت و محکم در
مشتت میگیری تا چند صباحی بیشتر زنده بمانی و حتی در این راه ممکن است همه ی چیزهای
با ارزشت مثل شرافت، آبرو و دوستان و نزدیکانت را بدهی حتی گاهی اوقات به بهای شرم
ابدی. ولی بعضی ها هستند که حاضرند جانشان را برای شرافت و آبروی بقیه بدهند.اینها
کسانی هستند که درک کرده اند آینده میتواند بهتر از الان باشد و میدانند که برای
ساختن آینده باید در مواقع ضروری همه چیزشان را بدهند حتی فرزندان یا جانشان را.حالا
شما در همچین مواقعی دوست دارید جزو کدام دسته باشید؟؟؟
این چالشیست که کریستوفر نولان در فیلم خود یعنی Dunkirk
بیان میکند و به دلیل آنکه این فیلم ماهرانه و حرفه ای ساخته شده مخاطبان این فیلم
را نیز درگیر این چالش ها می کند.
این فیلم محصول سال 2017 میباشد و داستان آن جریانی
واقعیست که در زمان جنگ جهانی دوم رخ داده و به هنرمندانه ترین شکل ممکن ساخته
شده. کارگردان و نویسنده این فیلم کریستوفر نولان می باشد که اکثر اهالی سینما و
فیلم با این فرد آشنایی دارند چون فیلم های این کارگردانِ حرفه ای به شدت مورد
استقبال قرار میگیرد و غالب فیلم های این شخص از جمله Interstellar(2014)
و Inception(2010) نمره بالاتر از 9 در IMDB
دارد به جز همین فیلم و فیلم Insomnia(2002)
که آنها هم نمره ای بین 8 و 9 کسب کرده اند و لازم به ذکر است که فیلم های این کارگردان
سه بار نامزد جایزه اسکار شده و این آمار برای یک کارگردان واقعا شگفت انگیز است.
پس نتیجه میگیرم که با یک فیلم کاملا حرفه ای مواجه هستیم و باید از لحظه لحظه این
فیلم با دقت عبور کنیم علاوه بر اینکه دیدن فیلم های نولان خود هوش زیادی می طلبد.
در ابتدا لازم است که به صورت اجمالی در مورد واقعه
تاریخی دانکرک سخن بگوییم. جریان از این قرار است که پس از حمله آلمان نازی به لهستان و اشغال این
کشور در سپتامبر ۱۹۳۹ که به عنوان عامل آغازگر جنگ جهانی دوم شناخته میشود، نیروهای
اعزامی بریتانیا (BEF) برای دفاع از فرانسه فرستاده شدند. آلمان
در ۱۰ می ۱۹۴۰ به بلژیک و هلند حمله کرد که در جریان آن، سه سپاه Panzer
نازیها در آردنس به فرانسویها حمله و آنها را به سمت کانال مانش راندند. در ۲۱
می، نیروهای آلمانی موفق شدند نیروهای BEF
بریتانیا، باقیماندگان نیروهای بلژیکی و سه ارتش فرانسوی را در امتداد سواحل شمالی
فرانسه به دام بیندازند. فرمانده نیروهای بریتانیایی ژنرال ورکر با برآورد شرایط
تخلیه کامل نیروها در سراسر خط ساحل به سمت کانال را بهترین گزینه اعلام کرد. برای
این منظور، تخلیه نیروهای پراکنده متفقین در این امتداد به سمت دونکرک شروع شد،
بندری که نزدیکترین محل به نیروها و از نظر امکانات شرایط مناسبی داشت. در ۲۲ می
۱۹۴۰، فرمان توقفی با تأیید آدولف هیتلر از جانب ستاد کل نیروهای آلمان به نیروهای
مستقر صادر شد. این فرمان فرصتی برای متفقین به دام افتاده فراهم کرد تا مواضع
دفاعی خود را تقویت و تعداد زیادی از نیروهای خود را به دونکرک بفرستند تا در نبرد
دونکرک شرکت کنند. از ۲۸ تا ۳۱ می ۱۹۴۰ در جریان محاصره لیل، ۴۰ هزار نیروی
بازمانده فرانسوی از لشکر اول این کشور با ۷ لشکر آلمانی که شامل ۳ لشکر زرهی میشد
به منظور ایجاد تأخیر مبارزه کردند.
در روز اول تخلیه، تنها ۷٬۶۶۹ نیرو
نجات پیدا کردند ولی تا پایان عملیات در روز هشتم متفقین موفق شدند ۳۳۸٬۲۲۶ سرباز
را با کمک ناوگانهای پراکنده و بیش از ۸۰۰ قایق (از جمله قایقهای ماهیگیری) نجات
دهند. بسیاری از سربازان با کمک ۳۹ ناوشکن و چند کشتی بزرگ دیگر نجات پیدا کردند
ولی بسیاری دیگر مجبور به جدا شدن از خط ساحل و شناور ماندن در آب برای ساعتها
شدند. در برخی سواحل کشتیهای بزرگتر برای نجات میرسیدند و در برخی دیگر کشتیها
و قایقهای تجاری، ماهیگیری و تفریحی سر میرسیدند. باقیماندگان نیروهای BEF
بریتانیا که پیش از این ۶۸ هزار سرباز تلفات داده بودند مجبور به ترک تقریباً تمام
تانکها، ادوات و وسایل نقلیه خود شدند تا خودشان را به سواحل نزدیک دونکرک
برسانند. چرچیل نخست وزیر بریتانیا در سخنرانی مشهور خود یعنی ما باید در سواحل
بجنگیم، نجاتیافتگان را مورد استقبال قرار داد و از آنها به عنوان «معجزه رستگاری»
نام برد.
خب حالا بعد از این آشنایی مختصر به سراغ داستان
فیلم میرویم.آغاز فیلم از آنجایی است که محاصره ای که ارتش آلمان ترتیب داده تنگ
تر می شود و نیرو های نظامی بریتانیا و فرانسه به دنبال خروج هرچه سریعتر از ساحل
دانکرک می باشند. داستان فیلم از سه جهت دنبال می شود. جهت اول در مورد سربازی
بریتانیاییست که به هر دری میزند تا خود را از سواحل دانکرک نجات دهد و به کشور
خود برگردد و در این راه با چند تن دیگر همراه می شود. جهت دوم داستان مربوط به
خلبانی از نیروی هوایی بریتانیا می باشد که به همراه دو فروند هواپیمای دیگر دستور
دارند تا از کشتی هایی که در امر تخلیه اقدام کرده اند حفاظت هوایی داشته باشند و
جهت نهایی مربوط به مردی مسن همراه با پسرش و شاگردش می باشد که به دلیل فراخوان
داده شده از سوی نیروی دریایی بریتانیا با قایق تفریحی خود می خواهند به نجات سربازان
گیر افتاده در دانکرک بروند.
در ارزیابی این اثر باید به چند نکته توجه داشت:
1.عنصر زمان در این فیلم های نولان به شدت تاثیرگذار
هست و ما این موضوع را در فیلم های دیگر این کارگردان به وضوح می توانیم ببینیم
مخصوصا فیلم Inception. در واقع این
از هوشمندی این کارگردان است که از این عنصر برای شش دنگ کردن حواس بیننده به
فیلمش استفاده می کند. در این فیلم نیز از این عنصر استفاده شده و باعث شده مخاطب
از لحاظ زمانی دائما در حال ربط دادن وقایع داستان با هم باشد. و به دلیل اینکه
کارگردان این کار را به صورت حرفه ای انجام داده نقصی در نظر بیننده به چشم نمی
آید.
2. با این حال که فیلم دارای دیالوگ های بسیار کمی
می باشد ولی بازیگری بزیگران بسیار قوی و حرفه ایست و به خوبی از پس نقشی که داشته
اند برآمده اند. نکته مهم دیگری که میتوان در این مورد ذکر کرد این است که فیلم
های با موضوع جنگ و ایثار به دلیل داشتن محتواهای اخلاقی زیاد، دارای دیالوگ های
شعارمانند فراوانی است و همین عامل برای مخاطب دقیق دلزدگی پدید می آورد به همین
دلیل نولان در این فیلم تلاش کرده تا حد ممکن دیالوگ ها را کم کند تا همچین مشکلی
پیش نیاید ولی در عوض از حالت صورت و چشمان بازیگران در بیان این شعار ها استفاده
کرده .
3.فیلم سرشار از احساسات است و گریه و ترس و خنده و
اشک شوق را در سکانس های خود به همراه دارد و کاملا فرد بیننده را در در داستان
خود غرق می کند. از نمونه سکانس های احساسی که میتوان آنرا ذکر کرد سکانسیست که
پسر ملوان مسن برای آنکه سرباز پریشان حال حالش از این بدتر نشود درباره ی احوال
شاگرد مرده ملوان به او می گوید که حالش خوب است.درحالیکه خود سرباز شاگرد را سهوا
کشته بود.
یا مثال دیگری که میتوان ذکر کرد آمدن جنگنده های آلمانی
در بالای سر سربازان بریتانیاییست که هر لحظه با ترس به این جنگنده ها نگاه می
کنند و منتظر فرود آمدن بمبی در کنارشان هستند.
4.موسیقی متن فیلم نیز به شدت تاثیرگذار می باشد و
به دست هانس زیمر نواخته شده. هانس زیمر و کریستوفر نولان همکاری های متعددی باهم
داشته اند که حاصل همگی آنها مثبت بوده است.
5. جلوه های ویژه فیلم بی نقص طراحی شده و همه چیز کاملا واقعی قلمداد می شود.
در این اثر به موارد بسیار جالبی پرداخته شد :
1.پیامی که این فیلم می خواهد به بینندگانش منتقل
کند آن است که اگر مردم در همه ی شرایط با هم همکاری داشته باشند و همدیگر را در
بدترین حالات درک کنند میتوانند بر مشکلات چیره شوند و این رمز پیروزی برای همه
جوامع می باشد و کارگردان به زیباترین و تاثیرگذارترین شکل ممکن توانست این کار
انجام دهد. از جمله سکانس هایی که میتوان برای این مورد ذکر کرد سکانس رسیدن قایق
های تفریحی و ماهیگیری مردم بریتانیا از نقاط نزدیک و دور بود که شوق و شعف بسیاری
در سربازان و نیروهای نظامی خسته و ناامید وهمچنین بیننده فیلم پدید می آورد. یا
در سکانس پایانی فیلم، وقتی سربازان بازگشته بسیار از بازگشتشان شرمنده هستند و
نمی توانند در چشمان مردم خود نگاه کنند، مردم به گرمی از آنها استقبال می کنند و به
آنها روحیه می دهند و این باعث می شود که این سربازان برای انتقام مصمم تر شده و
با تلاش بیشتری جنگ را پیش برند و دیدیم که در نهایت سرنوشت جنگ جهانی دوم چه طور
رقم خورد.
2.در فیلم دیدیم که انگلستان برای محافظت از قلمرو
خود در برابر آلمان نازی ارتش خود را به بیرون مرزهای خود فرستاد. پس میتوان این
نتیجه را گرفت که برای دفاع از کشور خود باید جنگ را به بیرون مرز ها برد نه در
داخل و این راهبردیست که کشور ها و ملت های مختلف از آن بهره برده اند.
در انتهای این تحلیل میتوان این مطلب را ذکر کرد که
این فیلم بسیار قوی و خوب ساخته شده و دیدن آن به شدت توصیه میشود و میتوان حتی از
آن در جهت ساخت فیلم هایی با موضوع جنگ هایی که در مناطق اطرافمان داشتیم الگوبرداری
کنیم.
نویسنده :علی حبیبی
لطفا
نظراتتان را با ما در میان بگذارید...
به کانال سروش فراپرده بپیوندید:
Sapp.ir/faraparde