دوزخ در کمدی الهی قسمت اول این سفر در زیر زمین و در ظلمات طی میشود، این قسمتی از سفر است که مربوط به دوزخ میشود زیرا دوزخ دانته از زیر قشر زمین آغاز میشود و تا هسته زمین که در آنجا شیطان اقامت دارد ادامه مییابد، آنچه با ماهیت دوزخ دانته سرشته شده است و در واقع تار و پود آنرا ساخته است ناامیدی ابدی از درگاه رحمت الهی است، هر قدر گناه سنگین تر باشد صاحبان پائین تر میافتد تا جایی که نوبت به یهودا میرسد که از فرط سنگینی گناه در کام شیطان قرار گرفته است.
قانون کلی تاوان، قانون اصلی دوزخ دانته است و محکومین بر همین اساس مجازات میشوند. سختترین نوع عذاب در طبقهی نهم دوزخ روی میدهد که سرمای ابدی و ظلمات مطلق آنرا فراگرفته است که نمادی از انکار کامل عواطف انسانی و محبت و عشق است.
طبقه بندی گناهان در دوزخ دانته طبق نظر فلسفی ارسطو صورت میپذیرد که گناهان را به «گناهان افراط کاری» و «گناهان بدخواهی» تقسیم میکند. گناهان قسمت اول دوزخ «دوزخ علیا» گناهانی هستند که اگر جنبه اعتدال در انها رعایت شود فی نفسه گناه نیستند ولی همین که از حد تجاوز کنند و به صورت عادت زندگی در بیایند جرم محسوب میشوند مثل غریزه جنسی، شکم پرستی، خست، اسراف، خشم و غضب. گناهان قسمت دوم «دوزخ سفلی» آنهایی هستند که به قصد اضرار صورت میگیرند و به دو دسته گناهان ناشی از زورگویی و تعدی و گناهان ناشی از مکر و حیله تقسیم شدهاند. طبقه نهم، یعنی طبقهی ظلمات و سرمای مطلق خاص بدترین دوزخیان یعنی خیانت کاران است.
دانته مظهر نوع بشر که در شاهراه زندگی درحال حرکت است و ناگهان خود را در جنگلی تاریک و موحش میبیند «ظلمت خطا و گناهکاری» و احساس میکند که بی آنکه خود بداند از جاده دور افتاده و راه را گم کرده است؛ اما انجا که ناامید از رستگاری میشود امداد غیبی به کمکش می اید و این نجات به صورت پیر و مرشدی است که باید راهنمای ره گمشدگان باشد و در اینجا ورژیل است که به کمک او می اید. ورژیل در دوزخ نماد عقل و منطق بشری است که از الایش هوی و هوسها پاک شده است. سپس عقل بشری دست این گناهکار را میگیرد و او را نخست از وادی گناه و ظلمت «دوزخ» و سپس از منزل توبه و پشیمانی «برزخ» میگذراند و عاقبت او را به سر منزل سعادت این جهانی «بهشت زمینی» میرساند و او را به دست راهنمایی شایسته تر یعنی بئاتریس «مظهر عشق و صفای الهی» میسپارد تا وی را از بهشت زمینی به بهشت اسمانی ببرد که مظهر تجرد و صفای مطلق است. در طرح دوزخ دانته بیش از هر چیزی از میتولوژی یونان و روم قدیم الهام گفته شده است حتی قهرمانان این دوزخ نیز غالباً قهرمانان دوزخ یونانی هستند که تا حدودی تغییر شکل و ماهیت دادهاند.
برزخ در کمدی الهی
برزخ دانته حد فاصل بین دوزخ و بهشت است و از نظر مفهومی حد فاصل بین گناه و رستگاری یعنی نماینده مرحله توبه و پشیمانی است. از نظر دانته یعنی طبق فرضیه معروف بطلمیوسی زمین صورت کره ای دارد که به طور ثابت در فضا مستقر است و افلاک بر گرداگردان میچرخند. نیمهی شمالی این کره را ارض مسکون یعنی اروپا و اسیا و افریقا فرا گرفته است و نیمه جنوبیان به عقیدهی دانته اقیانوسی پهناور است که دران هیچ خشکی یافت نمیشود. در وسط این اقیانوس یعنی درست وسط قطب جنوب (به فرض اینکه اورشلیم را قطب شمال این کره فرض کنیم) جزیره ای قرار دارد که در وسطان کوه بسیار بلندی قد برافراشته که از فرط بلندی نوک قلهی آن دیده نمیشود.
کوه برزخ شکل مخروطی دارد که هر چه بالاتر میروند کوچکتر میشود، باید تذکر داد که در اینجا کلید داری بهشت مستقیماً به عهدهی پطرس رسول گذاشته نشده زیرا خود پطرس در اعلی درجه اسمان جا دارد و در عوض به جای او نمایندهاش اینکار را با دوکلید طلایی و سیمین «علم و ایمان» انجام میدهد، پس از طی طبقات برزخ دانته و ورژیل وارد بهشت زمینی میشوند که در نوک قله کوه قرار دارد این همان بهشتی ایست که آدم و حوا در اغاز خلقت دران بسر میبردند ولی وسوسه شیطان باعث اغوای حوا شد و او به همراه آدم از شجره ممنوعه خوردند و به خراب اباد زمین هبوط کردند.
این بهشت زمینی که دانته با استادی فراوان جلالان را وصف نموده است آخرین منزل سفر این مسافر سرگردان است که روانه دیار جاوید شده است در این بهشت وی برای اولین بار بئاتریس «بئاتریس معشوق دانته در دنیای واقعی بود که جوانمرگ شد» محبوبهی زیبای اسمان نشین خود را میبیند که در اینجا دیگر دلدار زمینی او نیست، بلکه مظهر عشق و ایمان و به تعبیر دقیق تر، مظهر حقیقتی است که از راه مذهب و ایمان متجلی میشود و عقل و ادراک ادمی بی کمک دل و احسان بدان ره نمیتواند برد. از این جهت است که چون بئاتریس پا به میدان میگذارد ورژیل مظهر عقل و استدلال بشری که دانته را در دوزخ و برزخ راهنما بوده است بی سر و صدا جا خالی میکند و بدانجا که تبعیدگاه ابدی اوست یعنی طبقهی اول دوزخ باز میگردد. این یکی از عالیترین اشارات سمبولیک کمدی الهی است و طبعاً مفهومان اینست که عقل و منطق ادمی تا انجا توانایی دارد که وی را از وادی گمراهی و ضلالت بهسلامت بگذارند و به او مفهوم خوب و بد را بفهماند و او را به بهشت زمینی یعنی آسودگی روح و فکر برساند ولی از اینجا به بعد کاری از دست عقل ساخته نیست.
مهمترین تفاوت بین گناهان دوزخ و برزخ یک فرق فلسفی است که تمام دانته شناسان به ان اذعان کردهاند بدین معنی که طبقه بندی گناهان بر اساس دو نظریه فلسفی صورت گرفته است که یکی از انها نظریه ارسطو (دوزخ) ودیگری نظریه افلاطون (برزخ) است.
در مورد نظریه ارسطو در بخش مربوط به دوزخ توضیح دادهایم اینک به نظریه افلاطون میپردازیم که مبنای تقسیم بندی گناهان در برزخ میباشد که به عکس ارسطو، افلاطون خطایای بشری را ناشی از یک امر واحد یعنی عشق و میل میداند و هر گاهی را زادهی اختلالی میشمارد که در جریان طبیعی امر عشق یعنی نیرویی که ناظم اصلی کلیهی حرکات و محرک همه اعمال ماست روی داده است.
داستان DmC
۹۰۰۰ سال قبل یکی از قویترین و زیرکترین جنها به نام ماندس قیام کرد تا بشر را تحت کنترل خود بیاورد اما او در این راه تنها نبود، ژنرال و شوالیه ارتش و برادر او یعنی اسپاردا در این هدف به او کمک میکرد اما اسپاردا عاشق فرشته ای به نام ایوا شد و به برادرش پشت کرد. از آمیزش جن و فرشته نسلی قدرتمند به وجود آمد که نه فرشته بودند و نه جن! نسل جدید نیمی فرشته و نیمی جن بودند که به انها نفلیم میگفتند. وقتی ماندس از عشق بین اسپاردا و ایوا و خیانت اسپاردا باخبر میشود نمیتواند بر خشم خود غلبه کند و به خانهی او حمله میکند و برادرش را تبعید کرده تا برای همیشه شکنجه شود و معشوقهی برادرش ایوا را به قتل میرساند. اسپاردا قبل از حملهی ماندس کودکان خود را فراری داده و هر کدام را با شمشیری خاص نشانه گذاری کرده بود.
طبق افسانهها فقط یک نفلیم میتواند پادشاه جنها یعنی ماندس را به قتل برساند پس دو برادر با یکدیگر متحد میشوند تا انتقام خون مادر و پدر شکنجه شدهی خود را بگیرند. شهر لیبمو توسط یک سرمایه دار بزرگ به نام ماندس اداره میشود، او بهوسیلهی کارخانهی نوشابه سازی Virility, شبکهی رسانه ای Raptor News , بارهای فحشا، بانک Silver Sacks و شبکهی جهانی دوربینهای امنیتی مردم شهر را کنترل میکند آخرین هدف او به وجود آوردن بدهی عظیم اقتصادی است که با همکاری رئیس جمهور انجام میشود تا وی را تبدیل به پادشاه بی چون و چرای روی زمین کند. در همین بین گروه Order که توسط ورژیل تشکیل شده است وظیفهی افشای دولت پشت پرده را دارد تا با اگاه کردن مردم شهر از اهداف سرمایه داران و سیاست مداران مانع تشکیل حکومت شیطانی ماندس بشود.شهر لیمبو کجاست؟
در کتاب کمدی الهی طبقهی اول جهنم لیبمو نام دارد، این طبقه از جهنم ساخته دانته نیست و و در فقه و اصول کاتولیک سابقه بسیار زیادی دارد طبق احادیث مسیحی limbos جایی است که ارواح کودکان مرده و تعمید نشده در آن به سر میبرند و ارواحی که در این طبقه از دوزخ هستند شکنجه و عذابی نمیبینند ولی تا ابد از داشتن امید محروم هستند؛ اما در بازی «شیطان نیز میگرید» لیبمو به مثابه عالم موازی است و نمیتوان انرا صرفاً به طبقهی اول جهنم در کتاب کمدی الهی محدود کرد. دانته دربازی باید با استفاده از یک سری مناسک خاص و یا بهوسیلهی جنها وارد دنیای موازی انها بشود در واقع همانطور که قبلاً اشاره کردیم لیمبو جهان موازی جنها است. تمام اتفاقات اصلی نیز در همین عالم لیبمو روی میدهد که تا حدودی نیز بر روی دنیای واقعی تأثیر میگذارد.
پیامبری از نوع جن
فینیاس در اساطیر یونانی همان پیرمرد نابینائیست که در حماسه جیسون و آرگونایتها در جزیره ای زندانی شده است و به شرط مقداری غدا قبول میکند که مسیر درست را به جیسون و همراهانش برای یافتن پشم زرین نشان بدهد، همین اتفاق در «شیطان نیز میگرید» میافتد و زمانی که دانته در رسیدن به برج رسانه ای Raptor News ناامید میشود فینیاس به جای غذا از دانته چشم مکانیکی ربوده شدهاش را میخواهد تا به وی کمک کند که به برج Raptor News برود.
این کمک جادویی در کتاب کمدی الهی توسط یک فرشته به دانته انجام میشود انجایی که در سرود هشتم به شهر دیته اقامت گاه شیطان میرسند و با مقاومت عجیب پاسبانهای شهر روبرو میشوند، در این مقطع سفر دانته آلیگیری در دوزخ علیا «قسمت اول دوزخ» به اتمام میرسد و دانته و ورژیل وارد قسمت سفلی میشوند که چهار طبقهی پایانی جهنم را در بر میگیرد. در این قسمت ورژیل برای اولین بار دست و پای خود را گم میکند و تلویحاً به دانته اشاره میکند که برای ورود به شهر به سروش الهی نیازمند هستند که این امداد غیبی در انتهای سرود به صورت فرشته ای به انها نازل میشود و دروازه شهر دیته را میگشاید که از نظر سمبولیک این مقاومت شیطانها و عجز ورژیل و کمک غیبی نشانگر آنست که انجا که جوهر شر در میان باشد عقل و منطق انسانی کارساز نیست.
آغاز معراج دانته آلیگیری در کتاب کمدی الهی از دوزخ شروع میشود و در طی سفرخود بهوسیلهی معرفت نفسی که هر لحظه شناخت بیشتری از آن مییابد خود را به درجات عالی تر معنوی میرساند نکتهی جالب اینجاست که در بازی «شیطان نیز میگرید» این پیامبر که از جنس جن است معرفت نفس دیگری را برای دانته رقم میزند چرا که به او کمک میکند به جای معنویات شیطان درون خود را آزاد کند.
معرفت نفس در «شیطان نیز میگرید»
در مراحل ابتدایی بازی زمانیکه دانته در خانه پدری به دنبال رازهای گمشده گذشته خود است با دو نماد برخورد میکند یکی نماد شمشیر Rebellion که به روی سپر اسپاردا حک شده است و دیگری نماد گل رز آبی که در دست مادرش میباشد.
شمشیر Rebellion همان شمشیر اسپارداست که امروز در دستان دانته است، حتی نماد این شمشیر در کمر دانته نیز خالکوبی شده است، گل رز ابی که در دستان مادر دانته است به طور معمول در طبیعت وجود ندارد ولی با اعمال تغییراتی در ساختار رز سفید میتوان گل رز ابی به وجود آورد معنی و مفهوم گل رز ابی در مفهوم شناسی گلها به معنای راز است. در طول بازی دانته هر وقت به یکی از این نمادها نزدیک میشود دوربین وارد چشم او میشود و به درون او نفوذ میکند. دانته در درون خود کاوش میکند تا زنجیرهایی که به یک مجسمه وصل است را بشکند تا مجسمه بزرگ ازاد شود و به راز درون خود پی ببرد.
در واقع مجسمه فوق نفس دانته است که باید شناخته شود، دانته در یک روند خودشناسی به تنهایی نمیتواند شناخت دقیقی از خود پیدا کند اینجاست که پیامبر شیطانی فینیاس در این سلوک شیطانی به او کمک میکند و دانته را به خود دانته میشناساند آنچه که واضح و مبرهن است این نکته است که دانته پس از پاره کردن آخرین زنجیر نفس خود میفهمد که در درونه خود، او یک شیطان است و هیچ چیزی از مادر خود ایوا که یک فرشته بود به ارث نبرده است.
البته در این مرحله از خودشناسی دانته است که ایوا دلیل سفر و مبارزهی دانته را تشریح میکند و انرا فراتر از انتقام گیری خون خود و اسپاردا میداند که ان شالله در قسمتهای بعدی پیام ایوا به دانته را نیز بررسی میکنیم. نکتهی دیگری که باید در سلوک شیطانی دانته مورد بررسی قرار بگیرد این است که برای شیطان درون دانته از کلمه Devil به جای Demon استفاده شده است، Demon همان جن است ولی Devil به معنای روح پلید است، پس دانته د این قسمت از قدرت جنها که از پدر خود به ارث برده استفاده نمیکند بلکه افسار نفس خود را رها میکند و به حالت Devil Trigger شیفت میشود.
Eva: ایوا مادر دانته و ورجیل است بر خلاف اکثر شخصیتهای بازی او یک فرشته است، ایوا یک نام لاتین است که معادل Eve در زبان انگلیسی و حوا در زبان فارسی میباشد. حوا یعنی زندگی بخش و ریشهی زندگی، او همسر اسپارداست که با هم در باغ Paradisee یا باغ بهشت زندگی میکنند.
همان طور که قبلاً در داستان «شیطان نیز میگرید» اشاره شد ۹۰۰۰ سال قبل داستان عاشقانه او و اسپاردا رقم میخورد در فرهنگ غربی از عمر حضرت عیسی تا به امروز ۲۰۱۳ سال میلادی میگذرد و میگویند از طوفان نوح تا تولد حضرت عیسی ۱۵۰۰ سال فاصله است و از آنجا که نوح در سن ۹۵۰ سالگی، از طوفان در امان مانده و از طرفی بین حضرت نوح و حضرت آدم ۱۵۰۰ سال بوده، میتوان محاسبه کرد که حدوداً حضرت آدم ۹۰۰۰ هزار سال پیش میزیسته , البته این مسئله قطعی نیست و تنها بر اساس آنچه که در کتاب مقدس آمده ذکر میشود.
در مقابل شخصیت حوا، اسپاردا قرار دارد که در هیچ فرهنگ و زبانی نام وی دارای معنی مشخصی نیست ولی ماهیت وی که یک جن است و در نهایت به گناه عشق به فرشته ای به نام حوا و پشت کردن به برادرش ماندس برای همیشه تبعید و شکنجه میشود ما را به یاد شخصیت پرومته در اساطیر یونانی میاندازد که وقتی زئوس در خواب بود آتش را از وی دزدید و به انسان داد، وقتی زئوس متوجه خیانت پرومته شد او را برای همیشه تبعید و شکنجه کرد، نکته قابل توجه در مورد اسپاردا این است که در این نسخه از بازی ما حتی یکبار هم چهرهی وی را نمیبینیم و این سؤال برایمان پیش می اید که چرا اصلیترین شخصیت داستان در این بازی هویتی نامعلوم دارد؟ چرا سازندگان بازی چهرهی یک فرشته که موجودی مجرد است را به راحتی تصویر میکنند ولی زمانی که نوبت به جن اصلی که ماهیت پرومته گونه دارد میرسند از تجسم تصویر او عاجزند؟ شاید این مسئله به دلیل هم سنگ بودن پرومته یونانی و لوسیفر توراتی است.
تبیین دوزخ در «شیطان نیز میگرید» /(شرکت نوشابه سازی Virility دوزخ علیا)
اشاره شد که دوزخ در کتاب کمدی الهی شامل دو قسمت است که طبقهی اول تا پنجمان دوزخ علیا و از طبقهی ششم تا نهم دوزخ سفلی نام دارد که شهر دیته اقامتگاه شیطان در قسمت دوم جای میگیرد و و از آنجائیکه دوزخ در زیر زمین قرار دارد دانته و ورژیل مجبور هستند برای رفتن به طبقات بالاتر دوزخ هر چه بیشتر به عمق زمین بروند.
ماندس به وسیلهی نوشابههای این شرکت قسمتی از کنترل خود را بر مردم اعمال میکند چرا که این شرکت مدعی ایست که نوشابهی انرژی زایی تولید میکند که مصرف کنندگان ان دارای اندام بهتر، توان جنسی بالاتر و زیرکی بیشتری هستند در حالی که این تنها تبلیغی برای فریب مردم ساده لوح میباشد، در تصویر سمت چپ یکی از مصرف کنندگان چاق نوشابهی مردانگی را میبینید که با مصرف نوشابهی مردانگی تا به این حد نافرم و چاق شده است. البته جالب اینجاست که محصولات Virility در دنیای واقعی نیز با همین نام و هدف موجود هستند و سازندگان «شیطان نیز میگرید» به نوعی انتقاد مستقیم خود را از ساخت چنین محصولاتی ابراز داشتهاند.
همان طور که قبلاً نیز اشاره شد ساکنین دوزخ در کمدی الهی طبق نظریه اخلاق ارسطو در طبقات مختلف دوزخ جای میگیرند که این مسئله در بازی نیز مشهود است و از همین مدل ارسطویی برای تقسیم بندی گناهان در بازی استفاده شده است، گناهان محکومین در عالم موازی لیمبو به روی دیوارها هک شده است که به ترتیب مصرف گرایی، حماقت، شکم پرستی میباشند.این نوشابهها از ادرار جنی به نام Sucubus ساخته میشوند که در اعماق زمین، زیر شرکت Virility زندگی میکند و دانته مجبور میشود برای از بین بردن او به درون حفرهی بسیار عمیقی برود، این همان مسئله ایست که در کمدی الهی مطرح شده و دانته در بازی نیز مجبور است برای درک طبقات بالاتر دوزخ هر چه بیشتر به عمق زمین برود.
Sucubus: در فرهنگ عامه قرون وسطی به جنی گفته میشد که به صورت زنی زیبا به خواب مردان میرفت و با مردان همبستر شده و انها را اغوا میکرد اما در بازنمودهای مدرن وی به صورت زنی جذاب و جادوگر نمایان میشود. البته در زبان لاتین به معنای فساد جنسی نیز میباشد که با ماهیت و هدف نوشابههای انرژی زا در بازی بسیار قرابت دارد.
شبکه رسانه ای Raptor News (دوزخ سفلی – شهر دیته و اقامتگاه شیطان)
در کتاب کمدی الهی دانته و ورژیل تا طبقهی پنجم جهنم را به آسانی طی میکنند ولی زمانی که به شهر دیته میرسند با مقاومت شیاطین روبرو میشوند که مانع ورود انها به قلعه مستحکم دیته میشوند، طبقهی ششم دوزخ مخصوص کسانی ایست که در دین بدعت به وجود آورده و یا ادعایی خدایی و الحاد کردهاند، البته در بازی خبری از گناهکاران این طبقه نیست و تنها به رئیس این مرحله که یک مجری تلویزیونی است اشاره میشود، رئیس این طبقه از دوزخ که زیر رودخانه در برج مخابراتی خود زندگی میکند تکه کلامی دارد که همیشه در پایان اخبارش از ان استفاده میکند: من دارم کار خدا رو انجام میدم! علاوه بر این پوسترهای وی که در سطح شهرهستند نیز حاوی این جمله میباشند.
وظیفهی رسانه کنترل ذهن و القای هر گونه پیامی که قرار است به خورد مخاطب داده شود این همان چیزی است که دانته قبل از سقوط خود به درون رودخانه صریحاً از آن به عنوان کنترل ذهن نام میبرد و زمانی که او وارد شهر مجازاتگاه (معادل شهر دیته در کمدی الهی) میشود پیامی که به صورت عمومی در انجا پخش میشود را میشنود:
ماندس به شما اجازه میده تا زندگی کنید پس باید در خدمت اون باشید آنچه ما باید از این جمله متوجه بشویم این است که مردم عادی بردهی بدون چون و چرای اربابان قدرت هستند ولی اینکه چرا مجری تلویزیون ادعا میکند که او کار خدا را انجام میدهد به این علت است که خدا تنها کسی است که در این جهان پیامی را برای بشر ارسال کرد تا بایدها و نبایدها را مشخص کند! خداست که پیامش در غالب کتابهای اسمانی بر پیامبران نازل میشود و جمیع بشر را امر و نهی میکند و تنها هدف آفرینش را عبادت میداند، اما در دنیای غربی که خدا مرده است این وظیفه باید به عهدهی رسانه قرار داده شود چرا که انسان هر مقدار که خود را در منجلاب مفاهیمی چون امانیسم و سکولاریسم و ساینتیسم غرق کند نمیتواند منکر این قضیه بشود که اگر خدا را کنار بگذارد باید جایگزینی به جای خدا در ذهن و تفکراتش پیدا کند که به او امر و نهی کند.
اگر به دین که روش زندگی الهی است عمل نکند باید خود بندگی جملاتی چون علم خداست یا ذهن خداست را بکند. اکثریت مردم جهان به روشی زندگی میکنند که به آنها هر روز از طریق رسانه یاداوری میشود و این نه به دلیل بی سوادی و یا عوام الناس بودن بلکه به خاطر فطرت عبادی خانوادهی انسان است که نیازمندان است که به قدرتی برتر لبیک بگوید و آنچه که او میپسندد را انجام دهد، امروزه با گسترش تکنولوژی و فناورهای جدید در جهان میتوان گفت که این قدرت برتر که در نبود خدا در جوامع غربی پیشرفته عرض اندام میکند رسانه است.
دانته در این قسمت از بازی به کمک فینیاس پیامبر شیطانی به درون شهر مجازاتگاه میرود و و قبل از ورود به شهر در طی یک مکاشفه متوجه هدف اصلی و والای خود میشود که از طرف مادرش حوا به او گفته میشود، حوا به او میگوید:
now finally you will have that choise…you will have great power…a power that will allow you to forge your own path.that my son is freedom
اکنون تو قدرت زیادی داری که به تو اجازه میدهد مسیر خود را بسازی، این قدرت آزادی است.
اینجاست که کلمهی ازادی در مقابل مفهوم کنترل که از سوی ماندس ارائه میشود قرار میگیرد و دانته متوجه میشود که برای این مسیرسخت تنها توشهی انتقام کافی نیست و باید برای هدف بزرگتری به جنگ پادشاه شیاطین برود. در کتاب کمدی الهی در این قسمت از سفر دانته آلیگیری پس از مشاهده عجز ورژیل برای ورود به شهر دیته وامداد غیبی که توسط فرشته ای صورت میگیرد متوجه میشود که تنها با سروش الهی است که میتواند بر جوهر شر پیروز شود و بدون کمک الهی رفتن به این مسیر غیر ممکن است در حالی که در بازی «شیطان نیز میگرید» او بهوسیلهی شیطان درونش که ازاد شده و کلمهی ازادی، قدرت ورود به شهر مجازاتگاه را پیدا میکند.
رئیس شهر مجری تلویزیونی Bob Barbas است که دانته او را هر روز در تلویزیون میبیند:
چهرهی او بسیار شبیه به تحلیلگر سیاسی شبکه Fox News بیل اریلی است و از طرفی دیگر در کتاب «کمتر از کلید سلیمان» که ادعا میشود در زمان حضرت سلیمان (ع) نوشته شده است در فصل اول از Barbas به عنوان رئیس جمهور جنها نامبرده میشود که ۳۶ لشکر از جنها تحت امر او هستند و او پاسخ همه رازهای عالم را میداند و اغلب به صورت یک شیر تجسم میشود.
بارهای فحشا (طبقهی نهم دوزخ در کمدی الهی)
دانته در ادامهی بازی به سراغ همسر ماندس میرود که بارهای فحشا را در سراسر شهر گسترانیده است، این قسمت از بازی معادل طبقهی نهم جهنم در کتاب کمدی الهی است که مخصوص خیانت کاران است. در کمدی الهی این طبقه از جهنم نسبت به دیگر طبقات کوچکترین و از نظر خوف و ظلمت مخوفترین انهاست. چهاردسته از خیانت کارانی که درون این دوزخ جاودانی به سر میبرند و فقط سرهایشان از یخ بیرون است عبارتاند از: خائنین به والدین و نزدیکان، خائنین به وطن، خائنین به میهمانان و خائنین به ولی نعمتان.
یخ جاودانی که در کتاب کمدی الهی به ان اشاره میشود آخرین وشاید عالیترین سمبول گناه است که دانته ابداع کرده است، زیرا این سرما و یخ و ظلمت مظهر انکار کامل لطف حیات بخش الهی و گرمی محبت بشریست و فقط قشر عظیم یخ که دران هیچ اثری از حرارت و زندگی نیست میتواند طبیعت این طبقه از گناهکاران را تجسم دهد. از برجستهترین نمایندگان دوزخیان در طبقه نهم قابیل پسر برادر کش آدم و یهودا حواری خائنی که عیسی (ع) ولینعمت خود را به چند سکه فروخت و شیطان که به ولی نعمت اعظم خود یعنی خداوند خیانت کرد میباشند.
Lilith: مبادی بن سیرا نخستین کتابی است که در آن از لیلیث به عنوان اولین همسر آدم یاد شده است. دانشمندان هیچ نشانهای از اینکه چنین اعتقادی تا پیش از آن نیز وجود داشتهاست در دست ندارند. منشأ و دلیل نگارش کتاب مبادی بن سیرا روشن نیست. این کتاب مجموعه داستانهایی در خصوص قهرمانان انجیل و تلمود است. حتی ممکن است که این کتاب مجموعه داستانهای افواهی مردمی باشد. زمان نگارش این کتاب در حدود قرن هشتم یا دهم میلادی تخمین زده میشود و نویسنده حقیقی آن ناشناخته است با این حال به باور عمومی به بن سیرای حکیم نسبت داده میشود. با این حال طلسماتی که برای محافظت در برابر لیلیث استفاده میشدهاند، عمری به مراتب قدیمیتر از این کتاب دارند. هر چند این ایده که حوا دارای سلفی بوده است چیز جدیدی به شمار نمیرود، با این حال این ایده که این سلف لیلیث بوده است نسبتاً جدید است.
پیدایش این ایده به تفسیر آیات دوگانهای در کتاب آفرینش بازمیگردد. در این کتاب در آیهای خلقت حوا از یکی از دندههای آدم تشریح شده است. با این حال در آیاتی پیش از آن بیان میشود که یک زن نیز آفریده شده است. «بنابراین خداوند انسان را بر صورت خود آفرید؛ او وی را به صورت تصویری از خود آفرید؛ خداوند آنها را زن و مرد آفرید» در این متن آفرینش لیلیث پس از گفتار خداوند در خصوص اینکه «انسان نباید تنها باشد» آورده شده است؛ بنابراین خداوند لیلیث را از همان خاکی که آدم را آفریده است میآفریند، ولی آن دو با هم نزاع میکنند. لیلیث مدعی است که چون هر دو آنها از منشأ یکسانی خلق شدهاند، بنابراین برابرند و به همین خاطر حاضر نمیشود که نسبت به آدم تواضع کند. وقتی که لیلیث این وضع را میبیند نام ناگفتنی را بر زبان آورده و در هوا پرواز کنان دور میشود. خداوند سه را به دنبال لیلیث میفرستد و میگوید که اگر وی بازگردد، مشکلی نخواهد بود، ولی چنانچه تمرد کند روزی صد عدد از فرزندانش خواهند مرد.
در کتاب تلمود نیز در مورد لیلیث خیلی کم صحبت شده است برای مرد ممنوع است که در خانه ای تنها بخوابد. کسی که در خانه ای تنها بخوابد گرفتار لیلیث خواهد شد. در سنت یهود نام لیلیث را با لیلا که در عبری به معنی شب است مربوط میدانستند، لکن محققان معاصر آن را با لولو LULU (هرزگی و بی عفتی) معبود سومریان مربوط میدانند و انرا به صورت یک روح خبیثهی مؤنث که سبب تحریک شهوت مردان میشود معرفی میکنند.
انتخاب لیلیث به عنوان کسی که عهده دار آخرین مرحله دوزخ در «شیطان نیز میگرید» است بسیار زیرکانه بوده است چرا که او مظهر خیانت به آدم ابوالبشر و تحریک شهوت مردان برای انجام عمل جنسی و خیانت به خانواده است این همان کاری است که لیلیث همسر ماندس در بارهای فحشا انجام میدهد البته کشته شدن فرزند او توسط ورژیل در مراحل بعدی هم ریشه در همین سنن عامی و یهودی دارد و از اینجا به بعد سفردوزخ در بازی به اتمام میرسد و نوبت به سلوک در عالم برزخ میرسد.
تبیین برزخ در «شیطان نیز میگرید»
برزخ یک ابداع ایرانی و ((مانوی)) است: وجود برزخ از اصول قدیمی مسیحیت نیست و در اسلام نیز جایی به نام برزخ در حد فاصل میان بهشت و جهنم منظور نشده است. نه تنها چنین فکری در تورات نیامده بلکه در انجیل نیز به ان اشاره ای نشده است و فقط بعدها در قرون پنجم و ششم مسیحی، روحانیون عیسوی بدین فکر افتادند که قائل به وجود برزخی میان بهشت و جهنم شوند. این نظر از دو راه پیدا شد: یکی الزام معنوی و دیگری نظریه ای که از طریق یک آیین بزرگ غیر مسیحی یعنی آئین ایرانی مانوی بدین روحانیون عرضه شده بود. در قرن ششم مسیحی پاپ گریگوریوس کبیر رسماً به وجود برزخ فتوی داد و انرا جز لایتجزای دنیای پس از مرگ دانست و از ان زمان بود که این اعتقاد به صورت یکی از آئین کاتولیک در آمد.
ولی عامل اساسی دیگر در پیدایش فکر برزخ و استقراران در آیین کاتولیک، یک عقیده مذهبی ایرانی یعنی عقیدهی مانوی بود اصولاً معتقدات اصلی آئین یهود و مسیحیت از عقاید مذهبی ایرانیان ناشی شده است و از ان جمله اعتقاد به شیطان، جهنم، بهشت، پل صراط، رستاخیز و غیره. تقریباً همه این اصول از راه ایران وارد آئین یهود و سپس به طور کاملتر وارد آئین مسیحیت شده است البته در اینجا دربارهی چگونگی این نفود مجال بحث نیست.
اما آنچه اختصاصاً از لحاظ موضوع مورد بررسی ما اهمیت دارد عقیدهی برزخ در آیین مانوی است که از راه مانویهای اروپایی قرون وسطی به مسیحیان رسید بود. چنانکه همه میدانند آیین مانوی ترکیبی از اصول ایرانی و هندی و مسیحی بود که در قرون اولیه مسیحی در اروپا و اسیا و افریقا توسعه فراوان یافت. سنت اگوستین روحانی معروف آئین مسیح که از بزرگترین قدیسین مسیحیت است و گفتههایش در آئین کاتولیک حکم حجت را دارد و به خصوص قسمت اعظم از عقاید مربوط به کمدی الهی از عقاید او الهام گرفته است سالهای دراز از پیروان متعصب آئین مانی بود. این نظریه نفوذ آئین مانی توسط محقق امریکایی الجر (alger) در کتاب Doctorine of a future life که قسمتی از ان تحت عنوان Traces of belief in a purgatory مورد بحث قرار گرفته است.
در بازی گناهان درون برزخ عمدتاً حول محور اقتصاد و پول طبقه بندی شده و مانند دوزخ بر روی دیوارها نوشته شدهاند که عبارتاند از: گیج کردن مردم، ایجاد بدهی برای تبدیل مردم به عدهی فقیر، طمع، کار سریعتر برای به دست آوردن پول بیشتر، تنگدستی و خساست , پادشاهی پول!
در این قسمت از بازی بر خلاف مراحل قبلی که دانته مجبور بود به اعماق زمین برود تا با شیاطین روبرو شود باید این بار به بالاترین نقطهی ساختمان بانک برود و سپس با ماندس روبرو بشود و از همین روست که در تبیین برزخ در بازی، ما به یک ساختمان که مشابه همان قله بلند در کتاب کمدی الهی است بر میخوریم.
بهشت زمینی در «شیطان نیز میگرید»
Mundus: در زبان لاتین به معنای جهان است، او بزرگترین سرمایه دار شهر لیمبو است و هدفش کنترل نسل بشر روی زمین از طریق ایجاد بدهی سرسام آور میباشد، او قاتل حوا مادر دانته و کسی است که اسپاردا را برای همیشه تبعید و شکنجه کرده است آنچه در مود شخصیت وی جالب است و او را از بقیه کاراکترها متمایز میکند نبود هیچ اطلاعاتی در مورد اسم و رسم و ماهیت او در اکثر فرهنگها و زبانها میباشد، همانطور که مستحضرید تمامی شخصیتهای بازی به موازات یک شخصیت و یا گروه و یا سنت و عقیده ای در بازی به تصویر کشیده شدهاند اما این مسئله در مورد ماندس صدق نمیکند . با نگاهی دوباره به کتاب کمدی الهی متوجه میشویم که وقتی دانته و ورژیل در سفر برزخ به بهشت زمینی میرسند متوجه میشوند که تمام عالم برزخ به وسیلهی گردونه ای که توسط گریفونه موجود افسانه ای که بدن شیر و سر عقاب دارد که نماینده آئین مسیح و تحولات تاریخیان است چرخانده میشود که در این قسمت از کتاب:
- گردونه نماد آئین مسیحیت
- شیربالدار نماد مسیح
در پیشانی ماندس سه زخم که شبیه به چشم هستند هویداست که نماد تثلیث مسیحیت است البته با این توصیفات نمیتوان او را مسیح دانست چرا که این شخصیت تنها معادل گریفونه در کمدی الهی است و هیچ کدام از نمادهای مورد استفاده دانته الیگیری در بهشت زمینی را ندارد جز اینکه مسول تمام اتفاقات شهر لیمبوست! البته با بررسی بیشتر در مورد گریفونه میتوان پی به شخصیت اصلی ماندس در بازی برد.
استفاده از نماد گریفونه در لوگوی بانک میدلند انگلستان که سپس با بانک جهانی اچ اس بی سی ادغام شد شاید پاسخ ما به اینکه ماندس چه تصویری در دنیای واقعی دارد را بدهد. بانک HSBC در سال ۱۸۶۵ میلادی در هنگکنگ تأسیس شد و با متحول ساختن شرکت سهامی بانکداری هنگکنگ و شانگهای (hong kong & Shanghahi Banking Corporation) در قرن ۱۹ آغاز به کار کرد. HSBC از طریق به وجود آوردن و خریدن شرکتهای تابعه، خود را با بازار جهانی تطبیق داد. این استراتژی که در دهه ۱۹۵۰ شکل گرفت، با یکی از بزرگترین موارد ادغام بانکها در تاریخ یعنی خرید بانک میدلند انگلیس (Midland Bank) در سال ۱۹۹۲، به اوج خود رسید، بنابراین میتوان نتیجه گرفت که ماندس در بازی «شیطان نیز میگرید» رئیس بانک اچ اس بی سی است.
همان طور که قبلاً اشاره شد حوا طی یک مکاشفه به دانته وحی میکند که بزرگترین قدرتی که او میتواند با ان مسیر پیش روی خود را بسازد ازادی است، اما اینکه چرا این پیام توسط یک فرشته به دانته وحی میشود به خاطر دادن تجرد و قداست الهی به کلمهی ازادیست. این همان عاملی است که باعث درگیری بین ورژیل و دانته در آخرین مرحله از بازی میشود.
ورژیل معقتد است که نسل بشر برای محافظت از دست خود نیاز به یک سری قوانین و کنترل شدن دارد ولی دانته با او مخالف است و دلیل قابل قبولی نیز برای این موضع خود ارائه نمیکند همان طور که وقتی در اتاق ماندس دربارهی ازادی بشر صحبت میکنند در مقابل منطق ماندس تنها سکوت میکند، ماندس به او میگوید:
من وقتی به زمین آمدم انسانها ازادی داشتند ولی با آن چه کار میکردند؟ دزدی، قتل، تجاوز …حالا تو چه میخواهی؟ اینکه خشم و جنگ و مرگ در کنار هم باشند؟
دلیل سکوت دانته در مقابل استدلالهای ماندس چیست؟
در طول تاریخ اندیشه کمتر موضوعی مانند «آزادی» مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است تا آنجا که تعریفهای ارائه شده از سوی متفکران از دویست نیز تجاوز نموده است. این تشتت و فراوانی دیدگاهها در باب آزادی، کارل یاسپرس فیلسوف اگزیستانس آلمانی را بر آن داشته تا اعلام نماید که «تعریف قانعکنندهای از آزادی امکان ندارد.
فرانتس روزنتال نیز میگوید آزادی در طی جریان خود در تاریخ، خود را از قید و بند تعریف رهانیده است و به یکی از مفاهیم انتزاعی مهم تبدیل شده که هیچ ما به ازای خارجی و مصداق قابل تعریفی جز آن چه ذهن انسان بدان بخشیده، نداشته است. تعاریف آزادی، بیش از آن که مفهوم آزادی را روشن کنند از شرایط زمانی و کسانی که آن تعاریف را به وجود آوردهاند، سخن میگویند.
به بیان دیگر، عدم دستیابی به تعریف واحد برای واژه آزادی، ناشی از اختلاف جهانبینیهاست که در میان فلاسفه مشاهده میشود. مفهوم آزادی، یک مفهوم اجتماعیـسیاسی در حیطه زندگی فردی و اجتماعی است، از این رو، اگر در شناخت انسان اختلافنظر وجود داشته باشد، یعنی دو نوع نگرش و جهانبینی متفاوت درباره وی در میان باشد، در این صورت، دستیابی به تعریفی واحد که مورد پذیرش تمامی صاحبنظران باشد، ممکن نخواهد بود.
هر چند سخن فوق به دور از صواب نیست، اما به نظر میرسد دقیقتر آن است که بگوییم واژه آزادی، مشترک لفظی است که در علوم فلسفی، روانشناسی، اخلاقی و حقوقی در معانی مختلفی به کار میرود، از این رو، پیدا کردن معنای جامعی برای معانی مختلف آن، بسیار مشکل است.
نتیجه گیری و جمع بندی نهایی
با آنچه که در طول این تحلیل به ان پرداختیم به نظر میرسد بازی «شیطان نیز میگرید» در راستای مبارزه با سیستم جهانی و دولت پشت پرده ساخته شده است و عموم به دمنهای ان از شخصیتهای واقعی الهام گرفته شدهاند، حتی مفهوم بیداری نیز که امروزه در شبکهی اینترنت در مقابل بردگی انسانها نیز به کار میرود مورد توجه سازندگان بازی بوده:
کتاب تحقیقی مهمی با عنوان Islam And The Divine Comedy در سال ۱۹۱۹ توسط یک دانته شناس بزرگ پرفسورمیگل اسین پالاسیوس نوشته شد که نشان میدهد کمدی الهی تحت تأثیر احادیث و روایات اسلامی نوشته شده است:
نویسنده در کتاب نشان میدهد که در اروپای زمان دانته ترجمه ای به زبان لاتین از معراج نامه پیامبر (ص) وجود داشته که دانته تحت تأثیران کمدی الهی را نوشته است، دانته در معماری افلاک و منازل اسمانی خود، بسیار شبیه به منازلی که پیامبر اسلام در عروج خود به اسمان از انها گذشته است عمل نموده است و حتی از همان افلاکی نام برده که پیامبر در گذر از هفت اسمان از انها نام برده است. در کمدی الهی صورت فلکی زمین بطلمیوسی است که در آن زمین مرکز جهان است و نه کره متحدالمرکز به دور آن میچرخند، هفت کرهی اول که اسمانهای سیاره ایاند شامل: ماه، عطارد، ناهید، خورشید، مریخ، مشتری و زحل میشوند، به فلک ثوابت و در نهایت فلک بلورین (فلک الافلاک) میپیوندند. فلک الافلاک نیز به نوبه خود به عرش الهی ختم میشود که در محدودهی زمان و مکان نمیگنجد. دانته پس از رسیدن به این قسمت به مرحله ای میرسد که عرفا از آن با نام فنا فی الله یاد میکنند.
آنچه که واضح است دانته الیگیری بیش از آنکه تحت تأثیر ورژیلیوس و اثرش انئیس باشد از معراج رسول اکرم (ص) تأثیر پذیرفته چرا که در انئیس صحبت فقط از سفر به جهنم است و لاغیر…ضمن اینکه جدایی ورژیل به عنوان عقل بشر از دانته در قلهی کوه برزخ به خاطر اینکه نمیتواند عشق را درک کند یاداور جدایی جبرئیل از حضرت محمد (ص) در سدره المنتهی است. پیامبر اکرم معراج را بهوسیلهی دو کلید ایمان و عمل صالح طی کرد ولی این دو کلید در کمدی الهی تبدیل به علم و ایمان شدهاند که در دست نمایندهی پطرس قرار دارند، البته نباید این گمان به وجود بیاید که معراج دانته مشابه معراج حضرت رسول است چرا که در کمدی الهی عقل و ایمان دو مفهوم جدا از هم تعریف شدهاند، انجا که عقل حضور دارد ایمان نیست و انجا که ایمان هست عقل نیست. واقعهی معراج در «شیطان نیز میگرید» هم اتفاق میافتد ولی از نوع شیطانی چرا که به جای معراج و فنا فی الله به هبوط و فنا فی الدنیا میرسیم.
در طول بازی در مکانهای مخفی مرحلهها، کلیدهای طلایی و نقره ای (کلیدهایی که در کمدی الهی به مفهوم علم وایمان در دست نماینده پطرس هستند) وجود دارند که زمانی که گیمر انها را پیدا میکند میتواند وارد مراحل مخفی بشود و پس از اینکه مراحل مخفی را با موفقیت تمام کرد میزان سلامتی و مدت زمان شیطان بودنش افزایش پیدا میکند.
مسئله دیگری که در بازی اهمیت دارد و قبلاً هم به ان اشاره شد معرفت النفسی است که دانته در طول مسیر بازی به کمک فینیاس پیدا میکند او زنجیرهای نفس خود را پاره میکند و به حقیقت وجودی خویش که یک شیطان است پی میبرد و همینجاست که حوا هدف از از معراج دانته را ازادی بیان میکند در صورتی که هدف از معراج در کمدی الهی فنا فی الله است، باید به ذکاوت سازندگان [شیطانی نیز میگرید] آفرین گفت چرا که با استادی تمام آزادی را به جای فنا فی الله در بازی قرار دادهاند و همینطور به جای کلید علم و ایمان که در کمدی الهی از آن استفاده میشد افزایش مقدار سلامتی (خون) و مدت زمان شیطان بودن را جایگزین کردهاند.
شاید این مسائل ابتدا بی اهمیت به نظر برسند ولی اهمیت موضوع انجایی روشن میشود که بدانیم «شیطان نیز میگرید» یک بازی کامپیوتری است و گیمر در تمام طول بازی با دانته همزاد پنداری میکند و به جای اینکه با مفاهیم عمیقی همچون ملاقات خداوند اشنا بشود معراج خود را در حد کلمهی ازادی تنزل میدهد که با دو کلید سلامتی بیشتر و مدت زمان شیطان بودن بیشتر میتواند به این مفهوم مجرد برسد.
داستان حضرت آدم و حوا نیزاینجا دستخوش تحریفات عرفان یهودی زوهر شده است، نقل به مضمون آنچه در تورات آمده این است که آدم و حوا از درخت شناخت نیک و بد خوردند و خداوند نیز انها را از بهشت بیرون راند ولی در عرفان زوهر به جای درخت دانایی ازدرخت شک نامبرده میشود که وقتی آدم و حوا از ان خوردند به وجود خدا شک کردند و به جای اینکه انها رانده بشوند، خدا از بهشت رانده شد و اکنون وظیفهی هر انسانی است که تلاش کند تا با افزایش معرفت و شناخت دقیق از وجود خود، خدا را در خود متجلی کند! این همان مطلبی است که صراحتاً در طول بازی گیمر متوجه آن خواهد شد.
بیشترین تاثیری که میتوان از سری بازیهای [شیطان نیز میگرید] گرفت نه تنها نابودی حکومت شیطان نیست بلکه تحریف یک حقیقت و هدف آفرینش یعنی معراج است، اماده سازی دنیایی بدون حضور یک مسیر رشد مادی و معنوی بزرگترین هدف شیطان است، این همان دلیلی است که بازی را ناتمام و گنگ به پایان میرساند چرا که وقتی ورژیل میخواهد برنامه جدیدی را برای دنیا تنظیم کند با پیامی که قبلاً توسط مادر دانته به او وحی شده قرابت ندارد، دانته از توصیف آزادی عاجز است ولی به ان ایمان دارد و به همین علت با برادر خود درگیر میشود.
پس از هشت ساعت بازی حرفه ای و سراسر هیجان برای به دست آوردن ازادی، تنها چیزی که عاید شما میشود این است که میفهمید امروز به جای ایمان به خدا و مبارزه در راه خدا باید برای واژه آزادی بجنگید که شاید هیچ گاه نتوانید آنرا توصیف کنید در دنیای ترنس مدرن امروز هیچ کس حق ندارد مسیری برای رشد بشر ارائه کند. آدمی آزاد است تا آنچه میخواهد را انجام بدهد. تند روی نیست اگر این بازی را یک اثر ترنس مدرن معرفی کنیم چرا که با جعل حقائقی همچون معراج و فرشتگان سعی در قداست بخشیدن به کلمه ای چون آزادی را دارد.
شکی نیست که آزادی باید محترم شمرده شود ولی اینکه انرا همردیف مفاهیمی چون فنا فی الله قرار دهیم اشتباه بزرگی است در حوزه فلسفه و کلام وقتی گفته میشود «انسان آزاد است»، آزادی به معنای اختیار و عدم جبر است، یعنی انسان در انجام رفتارهای خود، اختیار دارد و مجبور نیست. به گفته استاد شهید مطهری: «بدون تردید یکی از معضلات بزرگی که تاکنون فکر دانشمندان را به خود متوجه ساخته، این مسأله است و بسیار کم دیده میشود که کسی در این مسأله وارد شده باشد و جمیع جوانب و اطراف مسأله را در نظر گرفته باشد و به درستی از عهده حل آن برآمده باشد. غالباً کسانی از مدعیان فلسفه یا روانشناسان یا علمای اخلاق یا اصولیین که وارد این مطلب شدهاند، یا از اول راه خطا پیمودهاند، یا آنکه به قسمتی از مطلب توجه کرده و جمیع اطراف و جوانب مطلب را در نظر نگرفته یا نتوانستهاند در نظر بگیرند.
محققین حکمای اسلامی معتقدند که نظام هستی نظام ضروری است و استثناپذیر هم نیست و در عین حال انسان در افعال و آثار خود مختار و آزاد است و حد اعلای آزادی برای انسان، موجود است و این اختیار و آزادی با ضرورت نظام هستی منافات ندارد. در تفکر فلسفی غرب نیز این وجه آزادی در اندیشه بسیاری از مکاتب و فیلسوفان پذیرفته شده است و غالب آنها معتقد به آزادی فلسفی انسان بوده، او را موجودی مختار میدانند.
آنچه در باب اندیشه فیلسوفان غربی خودنمایی میکند، رویکرد افراطی فیلسوفان اگزیستانس به مقوله آزادی و اختیار انسان است تا آنجا که برخی از فلاسفه اگزیستانس از شاخه الحادی آن، وجود خداوند متعال را محدودکننده آزادی انسان انگاشته، برای تضمین وجود این خصلت اساسی در وجود آدمی، به خیال باطل خود، وجود خداوند متعال را از قلمرو جهانبینی خود خارج نمودهاند. ژان پل سارتر در این باره گفته است: «قول به آزادی انسان، مستلزم این است که افراد بشر ملعبه خدایان یا هر قوه دیگری ماسوای خود نیستند، بلکه آزادی مطلق دارند و رها و مستقل و غیرمتعلق و غیرمرتبطاند و خلاصه به حال خویشاند… نفی خالقی علیام، شرط عقلی و منطقی حریت کامل انسان است.
آزادی اخلاقی گاه مقابل الزام اخلاقی به کار میرود و مراد از آن، اعتباری و قراردادی بودن اصول اخلاقی است، یعنی اخلاق، اساسی ندارد و هر کس میتواند به اختیار خود، رفتاری را خوب یا بد بداند؛ اما معنای شایعتر آزادی اخلاقی، رهایی انسان از قید شهوات و از اطاعت قوای حیوانی و شیطانی است که همان «آزادی معنوی» پیشگفته در کلام شهید مطهری است. به گفته سقراط، «آزادی یعنی این که فرد از بردگی امیال حیوانی خویش که از نظر عقل سزاوار سرزنش است، رهایی یابد.
اما اینکه امروزه چرا واژه آزادی این طور به جدیت توسط کسانی که خود مخل آزادی دیگران هستند اشاعه میشود را باید در پروتکلهای سران صهیونیزم جستجو کرد انجا که میگوید:
آزادی سیاسی تنها یک نظریه است نه یک واقعیت. لذا آدمی باید بداند که چگونه از واژه آزادی سیاسی برای فریب تودهها استفاده کند و سپس آن را برای درهم شکستن قدرت حزب حاکم بکارگیرد. البته اگر حزب حاکم قبلاً\” خود از چنین شیوهای برای دستیابی به قدرت استفاده کرده باشد، بهتر میتوان همین شیوه را در مورد او بکار برد. به کمک واژه به اصطلاح آزادی میتوان همین شیوه را در مورد او بکار برد. به کمک واژه به اصطلاح آزادی میتوان پایههای حزب حاکم را سست و لرزان ساخت و بیاعتباریش را به توده مردم نشان داد. از آنجا که توده ناآگاه نمیتواند حتی یک روز هم بدون راهنما و رهبر هدفهایش را خود راهبری نماید، لذا به آسانی رهبری حزب جدید را میپذیرد و بدینسان رژیم قدیم جای خود را به رژیم جدید میدهد.
مجرد و ذهنی بودن مسأله آزادی، به ما کمک میکند که به تودههای مردم در سراسر دنیا بفهمانیم که دولتهایشان فقط ناظر خرج ثروتهای مردم هستند و میتوان دولتها را مانند دستکشهای کهنه زود به زود عوض کرد.
باتشکر از:
www.ystc.ir
حتما نظرات وانتقادات خودرا در بخش نظرات باما درمیان بگذارید
به کانال فراپرده در پیامرسان ایرانی سروش بپیوندید :
www.Sapp.ir/Faraparde